چکیده:
فاعل شناسايي كه در نظر بسياري از فيلسوفان ناديده انگاشته شده در نظر مولانا اهميت بسياري دارد. در نگرش او براي دستيابي به گزاره هاي مطابق با واقعيت، بايد در كنار بهره گيري از علم منطق و روشِ درستِ تحقيق، به تهذيب نفس و خودسازي هم توجه كرد. او عقيده دارد گناه، گذشته از همه خطرات و آسيب هايي كه براي حيات معنوي و مادي انسان دارد، واقع بيني او را هم با تهديدي جدي روبه رو مي سازد و مانع دستيابي او به حقيقت مي شود. در اين مقاله برآنيم با بررسي نظر مولانا درباره گناهاني از قبيل حرص، طمع، غرض ورزي، پندار كمال و نظاير آنها نشان دهيم كه اين گناهان، چگونه در سامانه معرفتيِ انسان خلل ايجاد مي كنند. حاصل اينكه به نظر مولانا: از بين بردنِ حالت تعادل روحي، از بين بردنِ ابزارهاي شناخت، از بين بردنِ بي طرفي و انصاف، از بين بردنِ خاصيت آينگيِ دلِ انسان و وارونه كردنِ حقايق، برخي از آفاتي است كه گناهان بر سر راه معرفت پديد مي آورند.
خلاصه ماشینی:
"چون یکی بشکست ، هردو شـد ز چشـم مــرد احـــول گــردد از مـــیلان و خشـــم خشــم و شــهوت مــرد را احــول کنــد زاســــــتقامت روح را مبــــــدل کنــــــد چــون غــرض آمــد، هنــر پوشــیده شــد صــد حجــاب از دل بــه ســوی دیــده شــد (334-332/1) انسانی نیز که احول و اعور شده باشد، فقط قسمتی از حقیقت را می بیند و نمی توانـد بـه همۀ حقیقت دست پیدا کند، همان اتفاقی که برای ابلیس افتاد: تــا نباشــی همچــو ابلــیس اعــوری نـــیم بینـــد، نـــیم نـــه چـــون ابتـــری دیــد، طــین آدم و دیــنش ندیــد این جهـان دیـد، آن جهـان بیـنش ندیـد (1617-1616/4) یکی دیگر از آفات خشم این اسـت کـه نـور دل انسـان و خاصـیت آینگـی دل را -کـه وسیلۀ بازتاب حقیقت است - از بین می برد: در دل شـــاهان تـــو مـــاهی دان ســـطبر گرچــه گــه گــه شــد ز غفلــت زیــر ابــر یک چراغی هست در دل وقت گشـت وقــت خشــم و حــرص آیــد زیــر طشــت (3960-3959/5) خیال بافی و در وهم و خیال زیستن انسان خیال باف یا در گذشته زندگی می کنـد یـا در آینـده و ایـن بـا جهـان بینـی مولانـا کـه زیستن در حال است ، در تضاد قرار دارد."