چکیده:
از دهة ١٨٩٠ میلادی ، علم اقتصاد با عنوان نئوکلاسیک یاد شده است . به طور دقیق تر، اقتصاد سیاسی کلاسیک به اقتصاد نئوکلاسیک تغییر نام داده است . ابداع اصطلاح نئوکلاسیک در سیر تاریخ اندیشة اقتصادی کاربرد وسیعی را ایجاد کرده است و افراد متعددی چنین اصطلاحی را به کار برده اند. از آن جایی که مارشال در تعیین یا اثبات پیوستگی میان اقتصاد نهایی گرایی با اقتصاد سیاسی کلاسیک نسبت به دیگر بنیان گذاران مشتاق تر بود، او در پس ریشة اصطلاح نئوکلاسیک قرار دارد. مارشال درصدد بود نوعی پیوند و پیوستگی را میان اقتصاد نهایی گرایی و کلاسیک نشان دهد. بالاتر از آن ، مارشال در تلاش بود که نشان دهد اقتصاد نئوکلاسیک تداوم اقتصاد سیاسی کلاسیک است . در این مقاله با استفاده از مستندات کتابخانه ای و روش تحلیلی ـ توصیفی نشان خواهیم داد چنین انتسابی (نئوکلاسیک ) به مفهوم پیوستگی میان اقتصاد کلاسیک و نهایی گرایی و به معنای ادامة راه کلاسیک ، صحیح نیست . از همین رو، با رجوع به نظریات ارزش و توزیع ، عدم پیوستگی بین نظریات ارزش و توزیع کلاسیک ، نهایی گرایی و مارشال را نشان خواهیم داد. همچنین ، با اشاره به دیگر وجوه متمایز کلاسیک ها و نئوکلاسیک ها، بر نادرست بودن چنین انتسابی تاکید خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
"سنتز نئوکلاسیک ها تا اواسط دهـة ١٩٧٠ در اقتصـاد 120 کلان موفق بوده است ؛ ولی از دهة ١٩٧٠ به بعد مورد بحث و انتقاد قرار گرفـت ، کـه نتیجة این بحث و جدال پیدایش دو مکتب جدید در اقتصاد کلان بوده اسـت کـه بـه نام های کلاسیک جدید و کینزین های جدید شناخته شده اند (همـان : ٦٦-٦٩؛ دادگـر، ١٣٨٩: ٥٠٨؛ گرجی و مدنی ، ١٣٨٤: ٧، ١٦-١٧).
در حالی که بخش عرضه نزد کلاسیک ها معطوف بـه کار و هزینه های تولید است و کلاسیک ها توجه خود را بـر عوامـل مـؤثر در قیمـت طبیعی متمرکز ساخته بودند، در نظریة ارزش مارشال ، ترسیم منحنی عرضه بـر محـور هزینة نهایی و استفاده از اصل حد نهایی (مارژین ) استوار است .
از طرف دیگر، در حالی که بخش عرضـه نـزد کلاسیک ها معطوف به کار و هزینه های تولید است و کلاسیک هـا توجـه خـود را بـر عوامل مؤثر در قیمت طبیعی متمرکز ساخته بودند، در نظریـة ارزش مارشـال ترسـیم منحنی عرضه بر محور هزینة نهایی و استفاده از اصل حد نهایی (مارژین ) استوار است .
نشان دادیـم کـه نظریة توزیع از جمله موارد دیگری است که سنتز مارشال را با عنوان نئوکلاسیک (و به مفهوم ادامة راه کلاسیک ) رد می کند، چراکه نزد کلاسیک ها توزیـع درآمـد ملـی بـر حسب عوامل مختلف تولید و به علت ساختار اجتماعی آن زمان به طبقات اجتمـاعی نسبت داده می شود و به وسیلة این عوامل ساختاری و اجتماعی ، چگونگی توزیع تبیین و شرح داده می شود.
این در حالی است که مکتب اقتصاد نئوکلاسیک با ارائـة نظریـة توزیع مبتنی بر بهره وری نهایی و همچنین اصل (قیمت و) تقاضای مشتق ، الگوی توزیع درآمد کلاسیک را رد می کند."