چکیده:
این مقاله به ابعاد روانی درگیریها میپردازد، زیرا ابعاد روانی بعدی است که کمتر به آن توجه شده است و
بهتر است در آن جداگانه تامل کرد. منازعاتی که بین گروههای انسانی، ملل یا ائتلافها رخ میدهد، حاصل
برخورد اهداف یا تقابل منافع طرفین درگیر است. ماهیت منافع چنان است که رقبا آمادهاند بر سر آن بجنگند و
کشته شوند. گاهی، هر چند موقتا، کشمکش پایان مییابد و این زمانی است که یک طرف مخاصمه درمییابد
اگر به دشمن فرصت تجدید نظر بدهد، طرف خودی منافع بیشتری به دست خواهدآورد یا حداقل زیان کمتری
را متحمل خواهد شد. حریفی که دست از مبارزه بر میدارد به ادامة آن امیدی ندارد.
خلاصه ماشینی:
"اما باید بپذیریم در اوایل جنگ سرد اشتیاق فراوانی برای راه اندازی سازمانی ملی و تشکیلاتی وجود داشت که قرار بود از ارتباطات بین المللی به عنوان ابزار روانی در پیگیری سیاست امریکا استفاده کند.
اغلب نظرات و ابتکارات متعلق به مشاوران امریکایی بود اما ـ مسئله مهم تر این است ـ طراحی دقیق محتوای پیام ارائه شده به مخاطب و اجرای عملیات را خود دولت فیلیپین بر عهده داشت .
همراه با این برنامه های اصلی، طرحهای ابتکاری و هدفمند دیگری هم اجرا شد که از آن جمله اند: واداشتن مادران به اینکه از فرزندان شورشی خود خواهش بکنند به دولت بپیوندند؛ پخش شایعه به منظور تخریب وجهۀ سیاستمدارانی که در کارهای مگاسایسای اخلال ایجاد میکردند؛ توزیع گستردة پوسترهایی که رهبران هاک را در نقش مسببان قتل ، آدم ربایی و هتک حرمت زنان ، به طور مستند افشاء میکرد و استفاده از خرافات بومی مردم منطقه .
مسئولیت این شکستها به تنهایی ـ یا بیشتر ـ متوجه اداره (1) Col Harry Summers 41 روابط عمومی مشترک ایالات متحده امریکا(١) نیست ، بلکه رهبری سیاسی و نظامی واشنگتن و در داخل کشور، تردید سازمان اطلاعات ایالات متحده امریکا(٢) در مورد امتیازات جنگ روانی و نقش آن در موضوع به همراه سیستم آموزشی که در آموختن اصول اولیۀ ضدشورش به همه رده های نظامی توفیق نیافت ، از عوامل شکست اند."