چکیده:
آمار روزافزون و بی حد وحصر تعیین مهریه های سنگین که از استطاعت زوج برای پرداخت خارج است و نتیجتا به اجرا گذاشتن مهریه و دست آخر، طلاق، عده ای را به سمت تعیین سقفی مشخص برای مهریه کشاند. بر آن شدیم تا با بررسی نظریات فقهای امامیه از متقدمان تا معاصران، در پی یافتن نظریه ای اصلح برای حل این گره زندگی زناشویی برآییم. گرچه آرای اکثر فقها حاکی از این امر است که مهریه به تراضی واقع می شود اما در بین فقها وجود دارند کسانی که این تراضی را مورد هجمه قرار داده اند و کلامشان در بردارنده نوعی خط مشی در میزان سقف مهریه است. به نظر نگارنده بهتر است در تعیین میزان مهریه، جانب شرع یعنی مهر شرعی را بر جانب عرف یعنی مهر عرفی، مقدم داشته و در تعیین مهریه، از میزان مهرالسنه تجاوز نکنیم تا ضمن رعایت تقید شرعی، به آفت کنونی عصر حاضر یعنی تعیین مهریه های نجومی که غالبا قدرت بر تسلیم آن وجود ندارد دامن نزنیم.
خلاصه ماشینی:
مفهوم روايت اين است که از امام علي (ع) سؤال شد که چگونه مهرالسنه پانصد درهم قـرار داده شـد؟ فرمودند: خداوند بر خودش واجب کرد که تا مؤمني صدمرتبه او را تکبير و تا صدمرتبه تسبيح و صد مرتبـه حمد و تا صدمرتبه تهليل نگويد و تا صدمرتبه صلوات بر پيامبر (ص) و آل ايشان نفرسـتد، سـپس بگويـد خدايا حورالعيني را به ازدواج من درآور، جـز اين کـه خداونـد بـه ازدواج او در مـيآورد حـورالعيني را و آن پانصد ذکر را مهريۀ او قرار ميدهد.
شهيدثاني (مسالک الافهام، ٤٤١/٧؛ همان، ١٦٦/٨-١٧٠) هم ضمن دنباله روي از اين فکر، آيات قرآن (نساء: ٤،٢٠ و ٢٤؛ بقره: ٢٣٧)، روايت محمّ دبن مسـلم (کلينـي ، ٤٥٧/٥، ح ١)، روايـت فضيل بن يسـار (همان، ٣٧٨/٥، ح ٣)، به همراه دو روايت از زراره (حرعاملي، ٢/١٥، باب ١، ح ٦و ح ٩) را به عنوان دليل خود آورده است .
همـين نظريـه از صـدوق و اسـکافي حکايت شده، اّما ميگوئيم : کلام ابن جنيد صراحتي در اين موافقت با سّيد ندارد و بلکه ظهور در مخالفت با نظر سيد دارد، همچنين نظر صدوق ظاهر در استحباب اسـت بلکـه بعيـد نيسـت کـه بگـوئيم صـدوق، کراهت زيادت از مهرالسنه را اراده کرده است ؛ لکن اولي اين است که از باب تأسي به ائمه (عليهم السـلام) به ميزان مهرالسنه اکتفا کنيم و اگر مازاد بـر مهرالسـنه اراده شـده، آنرا از جهتـي بـه غيـر از جهـت مهريـه ، به عنوان نحله قرار دهيم کما اينکه امام جواد (ع) نيز همين کار را انجام دادند.
محمّ دصادق حسينيروحاني در جايي ديگر (فقه الصادق، ١٤٠/٢٢) ضـمن همراهـي بـا ايـن نظريـه ، آيات قرآن (نساء: ٢٠و ٢٤)، روايت محمّ دبن مسـلم (حرعـاملي، ٤٧١/١٤، ح ٣)، روايـت زراره (همـان، ٤٧٢، ح ٩) و بلاخلاف بودن اين نظريه را به عنوان دلايل خود ميآورد.