چکیده:
بحران انسان مدرن و چگونگی ظهور آن در هنر مدرن، یکی از موضوعاتی است که فیلسوف اسپانیایی، خوزه ارتگا ایگاست بدان پرداخته است. به باور او بحران مختص انسان است و آدمی در جنبههای مختلف زندگیاش آن را تجلی میدهد، یکی از این جنبههای مهم بر آمده در زندگی آدمی، هنر است. انسانزدایی هنر مدرن، فاصله گرفتن از جنبههای زیباییشناختی سنتی، رهایی از واقعیت عینی و روی آوردن به انتزاع و امر جدید، اموری هستند که هنر را دستخوش تغییر کردهاند. پویایی و ویژگیهای هنر مدرن از مشخصههای دنیای نوین است که در آن سرعت تغییر و دگرگونی پدیدهها، موجب عدم ثبات ارزشهای موجود شده، بهطوری که سراسر تاریخ هنر قرن نوزدهم و بیستم از بیانیههای گوناگون و ایسمهای متعدد انباشته شده است. این شتاب و تغییرات اساسی هر وضعیتی را ناپایدار و دچار بحران میکند. از دیدگاه ارتگا هنرمند در چنین وضعیت ناپایدار و بحرانی است که به سوی سبکی دیگر میرود و این امر در نتیجهی فعل او یعنی اثر هنری نمود مییابد و این نمود، مرزهای تعریف هنر را دستخوش دگرگونی میکند. به عبارتی این فرایند از تغییر در نگاه هنرمند آغاز میشود، در اثر هنری او تجلی مییابد و اینگونه معنای هنر را دگرگون میکند. مقالهی حاضر بر آن است که بر اساس دیدگاه ارتگا ایگاست به پرسش از چگونگی و چرایی بحران انسان و هنر مدرن پاسخ دهد.
The crisis of modern man and its emergence in modern art is one of the themes that the Spanish philosopher, José Ortega y Gasset has addressed. He believes that crisis is unique to mankind, and human being manifests it in different aspects of his life. One of the critical aspects of human life is art. The dehumanization of modern art, distancing from traditional aesthetic aspects, emancipation from objective reality, and shifting towards abstraction and new concerns, have altered the art. Dynamism and the features of modern art are characteristics of the modern world where the speed of change and transformation of the phenomena caused instability of existing values, so that the history of art throughout the nineteenth and twentieth centuries was accumulated by various manifestos and isms. Such acceleration and fundamental changes can make any situation unstable and subject to crisis. From the standpoint of Ortega, an artist in such critical and unstable conditions shifts to another style, and this would appear through his action, i.e. the artwork. This appearance alters the boundaries of the definition of art. In other words, this process of changing begins in the artist's view, influences his artwork, and thus changes the meaning of art.
خلاصه ماشینی:
"از آن رو که به طور کلی انسان تمایل به تکیه بر عقیده ای دارد، در وضعیت بحرانی این نیاز به شدت دیده میشود، چرا که ستونهایی که سالها فرد بر آنها تکیه کرده بود ناگهان برچیده میشود و آدمی در مواجهه با این وضعیت دو واکنش از خود نشان میدهد: یا در هم شکسته شدن وضعیت پیشین را قبول میکند و در جست وجوی جایگزینی برای آن است و یا در مقابل آن مقاومت میکند و بر قواعد آن وضعیت پیشین اصرار میکند، چرا که میداند با از دست دادن آن تاوان سختی باید بپردازد، چراکه از سویی باید اشتباه تکیه بر آن بنا را بپذیرد و از سویی دیگر برای بنای وضعی نو به تکاپو افتد.
ارتگا و برخی از شارحان او ویژگی هایی را برای هنر مدرن بر میشمارند که در میان آنها برخی نقش تأثیرگذارتری دارند؛ خصوصیاتی که از نشر آنها گذشته ی نظریات هنری و نگاه انسان به دنیا را در این حوزه و حتی در زندگی روزمره اش دست خوش تغییر و بحران کرد.
این امر نکته ای است که ارتگا در انسان زدایی هنر به آن اشاره میکند: زمانی که گفته میشود چیستی هنر مدرن ریشه در انسانزدایی دارد، منظور آن است که واقعیتی که توده ی مردم از اشیا در ذهن دارند، فاصله اش با آنچه هنرمند در هنر خود پیاده میکند، زیاد میشود؛ آنگونه که دیگر درک آن هنر برای توده سخت میشود، چرا که هنر نقش بازنمایی دنیای بیرون را از دست داده است ."