چکیده:
ادﺑﯿﺎت ﻫﺮ ﻣﻠﺘﯽ ﻋﺼﺎره ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺗﺎرﯾﺦ آن ﻣﻠﺖ و آﯾﯿﻨﻪ ﺗﻤﺎم ﻧﻤﺎی ﺑﺎورﻫﺎی اوﺳﺖ؛ از اﯾﻦ رو اﺳﺖ ﮐﻪ ادﺑﯿﺎت ﻫﺮ دوره زﯾﺮﻻﯾﻪ ﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺑﺎﻓﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﺧﻮد را واﮔﻮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻧﮕﺎرﻧﺪﮔﺎن ﺑﺮآﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ رواﺑﻂ ﺑﯿﻦ »ﻗﺪرت، داﻧﺶ وﺣﻘﯿﻘﺖ« از دﯾﺪﮔﺎه ﻓﻮﮐﻮ ﺑﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﺟﺎری در ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﻫﻤﻠﺖ اﺛﺮ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺑﭙﺮدازد. ﻣﻮﻟﻔﻪ ﻫﺎی ﻣﺬﮐﻮر در اﯾﻦ اﺛﺮ ﭼﻨﺎن رﻣﺰﮔﺬاری ﺷﺪه اﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺎور ﻧﮕﺎرﻧﺪﮔﺎن ﯾﮑﯽ از ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ روش ﻫﺎی رﻣﺰﮔﺸﺎﯾﯽ ﮐﺮدن و ﺑﺎزﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﻣﺎﻫﯿﺖ اﺻﻠﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎی داﺳﺘﺎن ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺳﺖ. وﺟﻪ ﺗﻤﺎﯾﺰ اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ آﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼف ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت ﻣﺸﺎﺑﻪ ﮐﻪ در ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اﯾﻦ اﺛﺮ، از روﯾﮑد ﻫﺎی ﻓﻠﺴﻔﯽ، رواﻧﺸﻨﺎﺳﯽ و اﻧﺘﻘﺎدی ﺑﻬﺮه ﺟﺴﺘﻪ اﻧﺪ، در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺳﻌﯽ ﺑﺮ آن ﺑﻮده اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺑﺎزﺷﻨﺎﺳﯽ ﻋﻨﺎﺻﺮ اﺻﻠﯽ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﮔﻔﺘﻤﺎن و اراﺋﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎی ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ ﭘﮋوﻫﺶ، روش ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻔﺘﻤﺎن ﻓﻮﮐﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﯾﮏ روش ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮔﺮدد ﺗﺎ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺿﻤﻦ ﮐﺴﺐ ﺗﺼﻮﯾﺮی روﺷﻦ از اﯾﻦ راﻫﮑﺎر، ﺑﺎ ﺣﯿﻄﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان از ﺗﺤﻠﯿﻞ ﮔﻔﺘﻤﺎن اﻧﺘﻘﺎدی ﺳﻮد ﺟﺴﺖ ﻧﯿﺰ آﺷﻨﺎ شود در این تحقیق ابتدا به شرح نکات بنیادی و معرفی مولفه های نظریه تحلیل گفتمان انتقادی از منظر فوکو پرداخته شده و ﺳﭙﺲ اﯾﻦ ﻣﻮﻟﻔﻪ ﻫﺎ، در ﻓﻀﺎی رواﯾﺘﯽ ﻧﻤﺎﯾﺸﻨﺎﻣﻪ ﻫﻤﻠﺖ ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﻣﻮﺷﮑﺎﻓﯽ ﻣﯽﮔﺮدﻧﺪ.
خلاصه ماشینی:
"در اواخر دهه 1970 فوکو درک خویش از ارتباطات قدرت را باز تعریف کرده و تفاوتی میان دو گونه از قدرت قائل می شود: نخست قدرتی که به مثابه بازی های استراتژیک در حیطه آزادی قابل درک است و دوم قدرتی که در بافت سلطه شکل می گیرد.
در این تحقیق، با توسل به روش تحلیل کلان به کشف مواردی که در ادامه خواهند آمد مبادرت ورزیدهایم: اول، چگونگی حدوث الگوهای معنایی موجود در ساختار متن که قابل تعمیم به مولفههای معنایی موجود در بافتی هستند که متن در آن تولید و معنا شده است؛ دوم، چگونگی شکلگیری روابط قدرت، دانش و حقیقت در متون ادبی که در قالب روایت های نمایشی شکسپیر مطرح می گردند؛ و سوم، چگونگی بهره گرفتن از رویکرد FDA به عنوان ابزاری در پژوهشها و شناخت الگوی گفتمانی که ابژه 1 را می سازند.
در این تحقیق با جدا سازی پنج بخش از نمایشنامه هملت که بر گرفته از «پرده اول –صحنه یکم،صحنه دوم، صحنه سوم و پنجم» و« پرده دوم- صحنه دوم» و «پرده سوم- صحنه یکم، صحنه سوم» هستند به واکاوی نقش شبح پدر هملت که خود سوژه و ابژه است و سبب نایل شدن هملت به کشف چگونگی مرگ پدر و همچنین قدرتمندسازی وی در گرفتن انتقام مرگ پدر، شده است.
در نهایت به این نکته اشاره می شود که هملت مانند دیگر قهرمانان نمایشنامههای شکسپیر یک قهرمان سنکایی نیست که تنها تشنه انتقام باشد و بی دلیل خون بریزد بلکه او فیلسوف و اندیشمندی است کنش هایی از جنس کنش های یک قهرمان سنکایی انجام میدهد."