چکیده:
در دو قسمت پیشین نتایج زیر حاصل شد:
شش عنصر ایمان، علم، قدرت، طهارت روح، زهد و
عمل صالح هویتّ انسان کامل را از دیدگاه اسلام تشکیل
م یدهند. ایمان یعنی خداوند، صفات و افعال او را باور
داشتن که ما ایمان به حضرت حقّ تعالی و زیاد شدن
آن را با احتمالات گوناگون بیان کردیم و به سوالاتی
مثل اینکه علم به چه چیزهایی لازم است؟ اگر از چه
اسبابی حاصل شود، معتبرتر است؟ یقین که از اوصاف
مومنین است، چیست؟ آیا ارزش علومی که اسلام به آنها
تشویق کرده است، نفسی است یا غیری و یا طریقی؟
پاسخ گفتیم.
قدرت شایسته و بایسته را به هفت نوع تقسیم کردیم
که جنجال برانگیزترین نوع آن، قدرت تکوینی بود. آیا
چنین قدرتی از لوازم کمال انسانی است یا از عوارض
مفارق آن به حساب می آید؟ آیا در متون دینی اطلاق و
عمومی که همهی راههای تحصیل این قدرت را تجویز کند
وجود دارد و یا دلیلی که مطلق قدرت تکوینی در همة
مراتب آن را ممدوح شمارد، یافت می شود؟
طهارت نفس یعنی تخلّق به مکارم و محاسن اخلاقی
با تصویری که اسلام ارائه کرده است و زهد را به اقبال به
آخرت تفسیر کردیم. دنیا و تعلقّات دنیوی، چه مقدار و
چگونه با آخرت در تضاد هستند و همچنین اهمیّت عمل
صالح بیان شد.
در یک تقسیم شایع، معارف اسلام به سه حوزه عقاید،
اخلاق و رفتار انسانها تقسیم می شود و علوم مختلفی
به تبیین و توضیح این سه حوزه می پردازند گاهی نیز به
همان ترتیب ذکر شده میان آنها ارزش گذاری می شود
و از همین زاویه به درجه بندی علوم حوزوی پرداخته
می شود.
این تقسیم و دو فرعی که در پی آن آمده است توضیح
کافی نیافت هاند و از این جهت آثار نامطلوبی را به دنبال
داشته اند؛ نویسنده بر این باور است که این سه حوزه،
خود مراتب مختلفی دارند، به طور مثال مواردی از
اعتقادات، واجب و مواردی مستحب است و در مواردی،
فقط انکار جایز نیست، ارزش اخلاق نیز در مواردش
یکسان نیست. این سخن در علوم نیز ساری و جاری
است. بخش وسیعی از علوم دینی ارزش غیری یا طریقی
دارند و فقط برای اصلاح و یا تشویق به رفتار و عمل بیان
م یشوند، گرچه این علوم جزء معارف اخلاقی یا ایمانی
و اعتقادی شمرده می شوند؛ ولی تمام ارزش خود را از
رفتار یک مومن دریافت می کنند.
در این مقاله به بخش کوچکی از این سوالها می پردازیم
و جایگاه رفتار انسان و جایگاه شریعت به عنوان قوانین
الهی رفتار و علم فقه به عنوان توضیح و تبیین این قوانین
را بیان خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
"/> و این در حالی است که از ایمان و اخلاق سؤال خواهد شد و سعادت و شقاوت انسان در گرو آنهاست به طوری که در روایات آمده است: ثمن الجنة لا اله الا الله<FootNote No="35" Text=" الکافی، ج2، ص 517.
"/> این رابطه در ایمان و اخلاق هم وجود دارد؛ ولی آنجا تفسیر روشنی داشت؛ زیرا عمل سبب برای رسوخ ایمان و اخلاق است؛ ولی در اینجا سخن از علم جدید است که در سایة عمل حاصل میشود، که دو تفسیر در این باره میتوان ارائه داد: تفسیر اول: قدرت روح به اندازهای است که میتواند حقائق هستی را مشاهده یا درک کند؛ ولی حجابهای معرفتی مانع میشوند و اطاعت الهی آن حجابها را میزداید.
این موارد معلول عواملی گذرا همچون موعظههای اخلاقی و فضاهای مناسب هستند؛ ولی آنچه ماندگار است و مورد نظر اسلام، هیأت راسخی است که به صورت ملکه درآمده و جزء پوست و خون انسان شده است، در واقع واژه اخلاق در معارف دینی فقط به همین ملکه گفته میشود، کما اینکه در لغت نیز چنین است.
و باز فرض شود جوان 20 سالهای میخواهد شنا یاد بگیرد و اصول شناگری را فراگرفته است، آیا میتواند شنا کند؟ بعد از تبیین این مطلب باید به چند نکته اشاره کرد: 1ـ نقش تقوای الهی در پاکی روان: امام باقر7 میفرمایند: گناهان همه بزرگند و آنچه گوشت و خون برویاند شدیدتر است و بهشت جز برای پاکان نیست.