چکیده:
از اواخر سال 2010 مجموعه ای از شورش ها و اعتراضات خیابانی تقریبا هم زمان منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را فراگرفت. این شورش ها در برخی از کشورها مانند تونس، مصر و لیبی فرآیند تغییر رژیم را کلید زد. در برخی دیگر مانند یمن و بحرین زدوخوردهای خونین با نتایج دهشت بار را سبب شد و بالاخره کشورهایی مانند مراکش، الجزایر، اردن، عمان و عربستان را آبستن حوادث نامعلوم نمود. علت این شورش ها نرخ بالای بیکاری جوانان، نرخ بالای تورم و کاهش قدرت خرید خانوارها، بی عدالتی و بالاخره وجود فساد مالی گسترده در بخش عمومی اقتصاد اعلام شده است. حال سئوال این است که تاثیر این تحولات بر رژیم تحریم های سخت اقتصادی بر ضد ایران چگونه قابل ارزیابی است؟
نوشتار حاضر، بر این باور است که فهم ابعاد اقتصادی تحولات اخیر خاورمیانه و ارتباط آن با مسئله تحریم اقتصادی ایران وقتی روشن خواهد شد که تحولات اخیر خاورمیانه را در کنار تحولات سال های اخیر در نظام بین الملل و بلکه به عنوان جزئی از سپهر فعل و انفعالات جهانی اخیر مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. اجزای مهم تحولات نظام بین الملل در سال های اخیر عبارتند از: کلان راهبرد امنیت ملی آمریکا، بحران مالی جهانی سال 2008، خیزش قدرت های نوظهور اقتصادی، تز خاورمیانه بزرگ آمریکا، برنامه حرکت به سوی انرژی های تجدیدپذیر و نهایتا نقش منطقه ای آینده رژیم صهیونیستی. نتیجه بررسی ها نشان خواهد داد که تاثیر تحولات یاد شده می تواند مشعر به مسدود شدن تدریجی مجاری تنفس اقتصاد ایران در محیط پیرامونی خود و به ویژه در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس باشد، این تحولات می تواند انگیزه ایران جهت دست یازی به یک دیپلماسی منطقه ای و منطقه گرایی جدید را فراهم آورد.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد سپهر تحولات عامی که در نظام بین الملل تحولات اخیر خاورمیانه را تحت تأثیر خود دارد، از اجزای مهمی به شرح زیر تشکیل شده است : کلان راهبرد امنیت ملی آمریکا، بحران مالی جهانی سال ٢٠٠٨، خیزش قدرت های نوظهور اقتصادی، تز خاورمیانه بزرگ آمریکا و نقش منطقه ای آینده رژیم صهیونیستی، برنامه حرکت جهانی به سوی توسعه و تولید انرژیهای تجدیدپذیر.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد زمینه برای دو اتفاق مهم فراهم آمد: اتفاق اول این بود که کشورهای نوظهور اقتصادی مانند چین ، هند و برزیل که در دوره رونق و حباب اقتصادی منتهی به بحران مالی جهانی کمتر در دام مالیه گرایی اقتصاد گرفتار آمده و بیشتر مهد خیزش "بخش واقعی اقتصاد" در تعقیب سیاست فراسپاری و انتقال فرآیند تولید صنعتی از کشورهای توسعه یافته مادی به مناطق با نیروی کار ارزان بودند، اینک به طور نسبی از خود کارکرد اقتصادی بهتری را به ثبت رسانیده و با به نمایش گذاشتن ثبات سیاسی و اقتصادی، توجه سرمایه گذاران غربی و شرکت های بزرگ بین المللی را به خود جلب نمودند.
حال اگر مطابق با الگوی پیش بینیشده در کلان راهبرد امنیت ملی به روایت توماس بارنت بنا باشد مجموعه اقدامات لازم در راستای ایجاد منطقه خاورمیانه بزرگ به کار گرفته شود، در آن صورت از نگاه آمریکا وضعیت رژیم صهیونیستی در منطقه خاورمیانه چگونه قابل تصور خواهد بود؟ یک نتیجه اقتصادی تحولات اخیر خاورمیانه ، ایجاد اختلال در زنجیره عرضه و تولید در خاورمیانه و شمال آفریقا و متضرر نمودن شرکت های سرمایه گذار خارجی در این منطقه و در نتیجه بازگشت دادن سرمایه خارجی از منطقه یاد شده به منطقه موسوم به هسته نو جهانیشدن خواهد بود که رژیم صهیونیستی از نگاه غرب یا بخشی از آن و یا مباشر آن به حساب میآید.