چکیده:
آقاعلی حکیم با دغدغه کلامی ویژه ای مسئله معاد جسمانی را به لحاظ فلسفی بررسی می کند و با توجه به اصول صدرایی تقریری تازه و متفاوت از تقریر ملاصدرا از معاد جسمانی ارائه می کند؛ بر اساس دیدگاه ملاصدرا معاد جسمانی به تناسخ ملکی نمی انجامد؛ زیرا خبری از ماده و جسم عنصری نیست تا روح و نفس به آن تعلق گیرد و تناسخ روی دهد؛ ولی بر اساس نظر حکیم موسس جسم عنصری در سیر تکاملی خویش خود را به نفس می رساند و فرض تحقق تناسخ فرضی معقول به نظر می رسد؛ ولی با این حال حکیم موسس چنین لازمه ای را بر نمی تابد؛ زیرا بدن دنیوی انسان عنصری است؛ ولی با حرکت جوهری استکمالی، اشتداد می یابد و به مرتبه ای می رسد که نفس انسان به آن تعلق می گیرد و چنین پدیده ای تناسخ به حساب نمی آید؛ براین اساس فقط زمانی تناسخ روی می دهد که نفس به جسم عنصری دنیوی برگردد؛ در حالی که در معاد جسمانی چنین حادثه ای رخ نمی دهد.
Agha Ali Hakim studies bodily resurrection from a philosophical perspective but with a theological concern. Taking the Sadrian philosophical principles into account، he gives a new version of bodily resurrection، completely different from that of Mulla Sadra. Based on Mulla Sadra’s opinion، bodily resurrection does not lead to the popular metempsychosis; for there is no elemental body soul may unite with، preparing thus the ground for metempsychosis. This is while according to Agha Ali، the elemental body develops until it reaches the stage where it joins the soul and thus it does not sound reasonable to assume something like metempsychosis. Despite this، it however seems that Agha Ali does not agree with such an implication، for elemental body develops through undergoing substantial movement reaching finally a stage where soul joins it. This is not called metempsychosis، for metempsychosis occurs only when soul return to an elemental and this-worldly body. In bodily resurrection happens no such an event.
خلاصه ماشینی:
"معاد جسمانی و تناسخ از دیدگاه آقاعلی حکیم ■ محمدتقی یوسفی چکیده آقاعلی حکیم با دغدغه کلامی ویژه ای مسئله معاد جسمانی را به لحاظ فلسفی بررسی می کند و با توجه به اصول صدرایی تقریری تازه و متفاوت از تقریر ملاصدرا از معاد جسمانی ارائه می کند؛ بر اساس دیدگاه ملاصدرا معاد جسمانی به تناسخ ملکی نمی انجامد؛ زیرا خبری از ماده و جسـم عنصری نیست تا روح و نفس به آن تعلق گیرد و تناسخ روی دهد؛ ولی بر اسـاس نظـر حکـیم مؤسس جسم عنصری در سیر تکاملی خویش خود را به نفس می رساند و فرض تحقـق تناسـخ فرضی معقول به نظر می رسد؛ ولی با این حال حکیم مؤسس چنین لازمه ای را بر نمی تابد؛ زیرا بدن دنیوی انسان عنصری است ؛ ولی با حرکت جوهری استکمالی ، اشتداد می یابد و به مرتبه ای می رسد که نفس انسان به آن تعلق می گیـرد و چنـین پدیـده ای تناسـخ بـه حسـاب نمـی آیـد؛ براین اساس فقط زمانی تناسخ روی می دهد که نفس به جسم عنصری دنیوی برگردد؛ در حـالی که در معاد جسمانی چنین حادثه ای رخ نمی دهد.
اعتقادنا ان هذا البدن یصیر متعلقا لنفسه و روحه فی الآخرة تعلق ایجابیا بعد ما کان فی الدنیا اعدادیا و لذا قالوا: ان النفس و البدن متعاکسـان أی یتـأثر کـل واحـد مـن الآخر و لذا یمکن [لایمکن ] الانفکاک بینهما و لذا اذا بلغ النفس الی مقام لاتتأثر من البدن و صارت موجبة له کالعقول لاتنفک عن البدن (همان ، ج٢ ص٢٩٣ ـ ٢٩٤) حکیم مؤسس پس از بیان این شاهد و ارائه توضـیحی دربـاره آن ، بـا اسـتفاده از سـه مقدمه معاد جسمانی را ترسیم می کند و آن را غیر از تناسخ ملکـی مـی دانـد."