چکیده:
ترسیم کیفیت معاد جسمانی، از معضلات باورهای دینی است که از دیرباز مورد بررسی دین باوران بوده و اندیشمندان این حوزه را به دو قطب متقابل کشانده است. برخی معاد جسمانی را به کلی انکار کرده و در مقابل برخی به انحصار معاد در معاد بدنی روی آورده اند. اصول حاکم بر معرفت نفس در هر دیدگاه، زاویه افتراق را با دیدگاه دیگر استوار ساخته و سبب تنوع آرا گشته است. در نظام حکمت صدرایی، اصولی پی ریزی شده تا با هماهنگی متون دینی، بیان کیفیت توجیه پذیر شود. حکیم موسس، آقاعلی مدرس با احساس درانداختن طرحی نو، با رویکرد «بدن پویا به سوی نفس»، به نظریه خاصی درباره معاد بدن پرداخت. طرح وی مورد استقبال صاحب نظران قرار نگرفت، ولی از سوی برخی پذیرفته و تایید شد. از آن جمله علامه محمدحسین غروی اصفهانی است که به تبع استاد و با توجه به درون مایه های حکمت متعالیه، در وجیزه ای به احیای نظر استاد خود پرداخت. این وجیزه از آن نظر اهمیت دارد که می کوشد با مرتب سازی نوین از اصول حکمت صدرایی، نظریه آقاعلی حکیم را با ابهام کمتر و تلخیص بیشتر توجیه پذیر کند. نظر وی در بخش مبانی با زمینه صدرایی و در بخش رهیافت ها با پیشینه رهیافت های استادش آقاعلی مدرس نمود دارد. آمیزه ای از مبانی متعالی و پایبندی به مواضع کلامی، رهاوردی نو برای پردازش کیفیت معاد جسمانی در منظر علامه اصفهانی است.
How to explain bodily resurrection has long been among difficult issues of religious belief، with some denying and others approving of it. The psychological principles each adopted paved the ground for its divergence with the other، bringing about thus a variety of opinions. Sadrian philosophy explains bodily resurrection on the basis of the principles that are in harmony with religious texts. Assuming that his project of 'a body moving towards soul' was a new one، Agha Ali presented a new theory of bodily resurrection. Though his theory was not accepted by many، some welcomed it، one among whom was Allama Muhammad Husain Gharawi Isfahani، who in a short treatise revived his master's theory with the inspiration he took from transcendental philosophy. This short treatise is important because it explains Agha Ali's theory with much precision and less ambiguity. His fundamental principles are grounded on Sadrian thoughts whereas his approaches are in line with those of his master، Agha Ali. A combination of adherence to transcendental principles and a support for theological opinions gave rise [in his philosophy] to a new methodology for processing bodily resurrection.
خلاصه ماشینی:
"وی این نظر خود را مطابق شریعت و موافـق برهـان و حکمـت اعـلام می کند و غایت گروی قوا و طبایع ، و «لزوم عود کل » معاد عین اجـزا و اعضـا بـه آخـرت است ، ولی نه با عینیت مادی ، بلکه با عینیت صوری (همان ، ج٩، ص١٩٨) و عینیتی که از آیات قرآنی درباره بدن دنیوی و اخروی برداشت می شود، از حیث صورت اسـت ، نـه از حیث ماده ؛ زیرا مشهود است که در حیات دنیوی بدن در تحول و انتقال و تبـدل و زوال است و عین آن هیچ گاه باقی نیست ، ولی شخصیت انسان دچار خدشـه نمـی شـود.
اگر قرآن کریم «اخلاد بـه زمین » را سرزنش کرده و این جز برای این نیست که انسان از بدن و قیود بدن دنیوی مبرا شود و به اتصال با قدیسین دست یابد (همان ، ج٩، ص١٥٨)، اکنون آیـا مـی تـوان نتیجـه گرفت که بار دیگر بدن با قیود دنیوی به نفس می پیوندد؟ نتیجه علامه غروی اصفهانی بر اساس تقریر نظر استاد خویش ، حکیم آقاعلی مـدرس ، بـا طـی طریق مبانی حکمت متعالیه ، همان رهیافت او را در کیفیـت معـاد جسـمانی برگزیـده ، در جهت استوار ساختن آنها بر مبانی مستحکم صدرایی تـلاش خـود را سـامان داده اسـت ."