چکیده:
موضوعی که در این پژوهش مورد بحث قرار گرفته است، نقش معرفت شناسی در معرفت دینی است. قبل از ورود به بحث اصلی، ابتدا در کلیات واژه هایی همچون دین، معرفت، معرفت دینی، معرفت شناسی و انواع آن را توضیح داده ایم. در تحلیل معرفت دینی که محور دوم بحث ماست، از امکان معرفت دینی و نقش معرفت شناسی در امکان آن بحث به میان آمده است: معرفت دینی هم از جهت عقل و هم از جهت نقل امکان دارد و اگر کسی آن را انکار کند، گرفتار شکاکیت دینی می شود و نمی تواند بدون آن به دین دسترسی پیدا کند. ابزار معرفت دینی همان ابزار معرفت بشری، یعنی حس، عقل، کشف و شهود، وحی و نقل است.
دین با معرفت دینی تمایزی دارد، ولی تمایز آن دو به این معنا نیست که متباین هماند، بلکه معرفت دینی از خود دین سرچشمه می گیرد و متضاد هم نیستند. اینکه برخی از فهمها از دین نادرست به بار می آیند، عواملی دارد که آن عوامل علت فهم نادرست شده است، مثلا محدودیت ذاتی توان ادراکی بشر، آرای متفاوت و اختلاف در مبانی اجتهاد، وجود متشابهات، وجود روایات جعلی و دخالت علوم غیر دینی عالمان دینی در فهم دینی آنان.
معرفت دینی قلمرو خاصی دارد. قلمرو دین تنها به اصول بنیادین اعتقادی و توابع آنها و ارزشهای اخلاقی و احکام اختصاص دارد. برخی از آنها با عقل، برخی با حس، برخی با دلیل نقلی و برخی مانند معاد هم با دلیل عقلی و هم با دلیل نقلی ثابت می شوند.
در محور سوم به تاثیر معرفت شناسی در معناداری معرفت دینی پرداخته ایم. معرفت دینی از نظر معرفت شناسی معنادار است. معناداری گزارهها در معناداری گزاره های تجربی که از راه حس به دست می آیند خلاصه نمی شود، بلکه گزاره های دیگر نیز وجود دارند که معنادارند و آن گزاره های دینیاند که هم از راه حس و هم از راه عقل و هم نقل به دست می آیند. لذا دیدگاه پوزیتویستها مردود است.
معرفت شناسی در اثبات و توجیه معرفت دینی تاثیر دارد. اگر کسی ادعایی در دین داشت، باید برای ادعای خود دلیل اقامه کند و آن را موجه سازد و گرنه از نظر معرفت شناسی ارزشی نخواهد داشت. همچنین معرفت شناسی در تکامل و تقدس معرفت دینی نیز نقشی دارد. هر چه معرفت دینی عمیق تر باشد، تطابق آن با واقع بیشتر است و اگر معرفت دینی مطابق با واقع باشد، مقدس و خالص است.
خلاصه ماشینی:
"بحث از معرفت دینـی هـم صـبغة کلامـی و بیرون دینی داردو بـه شـیوة انتقـادی و بـی طـرف بررسـی مـی شـود کـه ایـن کـار معرفت شناس است ،و هم به حـوزة مباحـث فلـسفة دیـن مربـوط اسـت و بحـث درون دینی تلقی می شودو به شیوة دفاعی مورد توجه قـرار مـی گیـرد.
یکـی از عناصر اصلی معرفت ، صدق آن است و اگر معرفت کاذب و باطـل داشـته باشـیم ، دیگر میان علم و جهل تفاوتی نمی ماند و فایدة استدلال و منطق از اسـاس منتفـی خواهد شد، زیرا منطق برای این است که دلیل صحیح ارائه بدهدو بـا ارائـة دلیـل صحیح ، افراد را ازخطاو باطل دور نگه دارد(فعالی ، درآمدی بر معرفت شناسی دینـی و معاصر ١٣٧٩: ٢٧٥ -٢٨٠).
در پاسخ چنین شبهة مغالطه آمیزی می توان گفت که اگـر لازمـة تفکیـک دیـن و معرفت دینی این باشد که فهم مطلق امکان پذیر نیست و نمی توان به حق و حقیقـت دست یافت ، همان طور که مدعی به صراحت می گوید، دیگر هـیچ فهـم درسـتی در عالم وجود نخواهد داشت .
(همان : ٧٩) مقدمة سوم نیز باطل است ، زیرا اگر مقصود شما این است که معنای گـزاره هـای دینی مشمول اصل مذکور نیست ،ایـن درسـت اسـت ؛ ولـی در ایـن صـورت میـان گزاره های تجربی و دینی تفاوتی وجود ندارد.
اما آیا تمام معرفتهای دینی خطا هستند یا همة آنها درست و مطابق با واقع انـد یـا نه برخی از آنها مطابق با واقع اندو برخی خطا هستند؟ از دیدگاه اسلام صورت سوم درست است که در معرفت دینی امکان خطا وجود دارد، ولی همة آنها خطـا نیـستند و اگر خطایی رخ می دهد به جهت این عوامل است : ۱."