چکیده:
وضعیت نابسامان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اروپا (و به ویژه آلمان) در آغاز سده بیستم، هایدگر جوان را به سمت و سوی این پرسش فراخواند که: « نقش و مسئولیت یک متفکر در جامعه چیست؟» او در این زمینه نقش مهمی را برای تعالیم، عقاید و علایق دینی شخصی خود قائل بود، چرا که احساس می کرد با ایجاد تعامل میان دین و فلسفه، می توان میراث فکری و فرهنگی واحدی را برای کل مردم اروپا به وجودآورد و از این طریق مسئولیت خود را به عنوان یک متفکر در برابر آن وضعیت ناگوار ایفا کرد. راهکار او برای این منظور طرح «الهیات تخریب» بود. الهیات تخریب این امکان را فراهم می کرد تا او گذشته (سنت اولیه مسیحی) را هم به عنوان معیار انتقاد حال (سنت متزلزل فلسفی و دینی غرب) و هم امکانی برای زندگی آینده (اصیل بودن) تبدیل کند. بنابراین، در تحقیق حاضر نشان می دهیم که راهکار هایدگر برای ایجاد میراث فکری و فرهنگی واحدی که در نهایت به شکل گیری الهیات تخریب منجر می شود، از یک طرف موجب همدلی یا دیالوگ او با سنت اولیه مسیحی و برخی شخصیت های بزرگ آن (از قبیل پولس، اگوستین، اکهارت، لوتر، شلایرماخر و کیرکگارد) می شود و از طرف دیگر زمینه را برای انتقاد جدی از الهیات و فلسفه سنتی (یا آنچه هایدگر آن را ماهیت انتو تئو لوژیکی غرب می نامد) مهیا می کند.
خلاصه ماشینی:
"٤. بالأخره بخش چهارم با عنوان «تحلیل پدیدارشـناختی ایمـان اولیـۀ مسـیحیت » ادعـا میکند با اینکه تفکرات هایدگر متقدم (که ماحصل آن در وجود و زمان تجلی مـییابـد) از ریشه ها و خاستگاه های مختلفی تشکیل شده است ، اما برخی تعابیر و مفاهیم کلیدی آن (از قبیل سقوط ، وجدان ، تصمیم و هستی به سوی مرگ ) که در توصیف و تحلیل آنها از دازاین پیوسته استفاده میشود، نوعی تحلیل پدیدارشناسانه - اگزیستانسیال ایمـان اولیـۀ مسـیحی هستند؛ همان ایمانی که پولس ، لوتر و کیرکگارد نیز بر آن تأکید میورزند.
تحقیق حاضر با استناد بـه برخـی شواهد معتبر تاریخی و نیز با ارائۀ استدلال های تاریخی مبتنـی بـر آن شـواهد، خاسـتگاه و ماهیت اصلی تفکرات دینی هایدگر متقدم را به تصویر کشیده و نتیجه گرفته است کـه اولا برخی از استدلال ها و مفاهیم مطرح شده در وجود و زمـان هایـدگر را مـیتـوان بـه عنـوان تحلیل پدیدارشناختی یا اگزیستانسیال همان ایمان اولیـه ای دانسـت کـه در زنـدگی مسـیح تبلور مییابد و توسط افرادی همچون پولس ، اگوستین ، لوتر و کیرکگارد تأکید میشد؛ ثانیا زبان سخت و دشوار وجود و زمان و همین طور غفلت از دسـتاوردهای جدیـد مربـوط بـه هایدگرپژوهی (که نمونه ای از چنین دستاوردهایی را میتوان در مجموعۀ آثار ١٠٣ جلـدی هایدگر ملاحظه کرد) مانع از این شده است که ما (دستکم در زبان فارسی) با وجوه دیگـر وجود و زمان ، به ویژه وجه دینی وجود و زمان ، خاستگاه و ریشه های آن آشنا شویم ."