چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش دلبستگی به خدا به عنوان میانجی گر در ارتباط بین دلبستگی ادراک شده کودکی و مقابله مذهبی بود. 810 دانشجو از دانشگاه های تهران، مقیاس های دلبستگی به والد، مقابله مذهبی (R-COPE) و دلبستگی به خدا (AG) را تکمیل کردند. جهت تحلیل نتایج از روش مدل یابی معادلات ساختاری بهره گرفته شد. نتایج نشان دادند که دلبستگی ایمن به خدا، ارتباط بین دلبستگی ایمن به والد و مقابله مذهبی مثبت را میانجی گری می کند. همچنین، دلبستگی اجتنابی به خدا میانجی گر رابطه بین دلبستگی نا ایمن به پدر و مادر با مقابله مذهبی مثبت و منفی است. نتایج همچنین نشان داد که دلبستگی دوسوگرا به خدا میانجی گر اثر دلبستگی ناایمن به والدین بر مقابله مذهبی منفی است، ادراک دلبستگی دوران کودکی نقش مستقیمی در پیش بینی مقابله مذهبی نشان نداد. لذا نه تنها بررسی دلبستگی
ادراک شده دوران کودکی در فهم استفاده از راهبردهای مذهبی مهم است، بلکه در این زمینه، دلبستگی به خدا نقش مهمی ایفا می کند.
خلاصه ماشینی:
پـارگامنت (١٩٩٧، بـه نقل از گرَنـکویست ، ٢٠٠٥) میگوید با وجوداینکه مقابلۀ مذهبـی در 1- coping 2- dubow 3- Pargament 4- Boxer 5- Tarakeshwar 6- Loeventhal 7- Rogers 8- Maldonado Feliciano 9- Cullman 10- McCrae 11- Costa 12- Granqvist 13- Koeing 14- Perez 85 85 سیستم توجیهی افراد به سهولت قابل دسترسی است ، سؤال اینجاست که چرا افراد، با پیامدهای حوادثِ استرس زا از جمله تهدید و فقدان، به طور متفاوتی مقابله میکنند؟ چرا مذهب برای بعضی از افراد در دسترس است و این سیستم در آنها رشد میکند اما برای بعضی در دسترس نیست ؟ محدودیت نظریۀ مقابلۀ مذهبـی ، ناتوانی آن در توضیح دادن اساس تفاوت های فردی در مقابله با استرس است .
1- Hall 2- Olson 3- correspondence hypothesis 4- compensation hypothesis 5- god as substitute attachment figure 6- Robu 7- Birgegard 8- Erikson 9- Mikulincer 10- Shaver 11- Pereg کاسیدی ١ و کوباک ٢ (١٩٨٨، به نقل از میکولینسِر و همکاران، ٢٠٠٣) معتقدند که دلبستگی دوسوگرا، با راهبردهای ثانویۀ فعال سازی ، یعنی توجه دائم به تهدیدهای واقعی و تصوری ، و تلاش های شناختی و رفتاری برای به حداقل رساندن فاصله با دیگران از طریق رفتارهای وابستگی شدید، همراه است ، اما ارزیابی امکان ناپذیر بودن جستجوی حمایت ، باعث راهبرد ثانویۀ بیاثرسازی و بازداری جستجویحمایت میگردد، که به انکار نیازهای دلبستگی و فاصله - گرفتن فیزیکی ، شناختی ، و عاطفی از دیگران منجر میشود.