چکیده:
مقاله حاضر این پرسش اصلی را در کانون توجه قرار داده است که نظام سلطه جهانی به رهبری آمریکا چرا همواره به غیریت سازی پر هیاهو با جریان های مخالف،ایجاد دو قطبی خود و غیرخودی و رواج هراس موهوم از دیگری مبادرت می ورزد؟نگارنده با اتخاذ رویکردی گفتمانی معتقد است ریشه چنین اقداماتی را باید در نیاز مداوم گفتمان مسلط غربی(آمریکایی)به وجود دگر هراسناک برای حفظ انسجام هویتی و استمرار جایگاه هژمونی آن در بستر زمان جستجو کرد.با این حساب دگرهایی که نظام سلطه برای خود بری می سازد،نقش«بیرون سازنده»را برای قوام بخشی به هویت گفتمان مسلط ایفا می کنند و علی رغم تغییر مصادیق آنها به اقتضای شرایط زمانی،کارکرد یکسانی دارند.پیامد تسری این تقابل گفتمانی به عرصه سیاست جهانی را می توان آشکارا در بهره گیری رهبران آمریکا از توجیه وجود دشمنان تهدیدآفرین به منظور تداوم نظامی گری،اتخاذ موضع تهاجمی،دخالت نظامی در نقاط مختلف جهان و تولید فزاینده تسلیحات مشاهده کرد.
The paper has centered on the question: why domination system with the leadership of USA always attempts to make and keep a climate full of outcry on otherness-making with regard to opposite currents and a state being of two imaginary poles of selfish and otherness and to spread false fear of others? Using a discourse approach, the author has concluded that the why and roots of such measures should be found in durable need of dominant western discourse (that of USA) to the existence of a fearful other for keeping identity unity and continuing its hegemonic place during time. In this way, the others made for itself by domination system play the part of an expelling agent to strength the identity of dominant discourse and, in spite of their cases and temporal conditions, are of the same usage. The consequence of such discourse in international area of politics may clearly be seen in USA leaders` using it to keep and continue to militarism, invasion, military intervention in different part of the world and increasing production of weapons.
خلاصه ماشینی:
نگارنده در چارچوب مباحث نظریه گفتمان و از زاویه نگاه آن معتقد است دلیل تمایل دائمی نظام سلطه به دشمنتراشی و دشمنهراسی و رواج ترس موهوم از دیگری را باید نیاز مداوم گفتمان مسلط غربی با محوریت آمریکا به وجود دگر هراسناک برای حفظ انسجام هویتی و استمرار جایگاه هژمونی آن در بستر زمان دانست؛ زیرا یک گفتمان برای هویتیابی به مشخص کردن عینی دگرهای خود و ترسیم شفاف رابطه غیریت با آنها احتیاج مبرم دارد.
در نتیجه پاسخ این پرسش را که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اکنون با شدتی بیسابقه اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است باید در نیاز ماهوی گفتمان مسلط به وجود یک غیر و رقیب چالشگر برای تضمین بقا و استمرار هژمونی خود جستجو کرد.
نتیجه: دیپلماسی رسانهای جهان اسلام و مقابله با تصویرسازی گفتمان مسلط پس از فهم چرایی و چگونگی دشمنتراشی و دگرسازی از اسلام توسط گفتمان مسلط غربی، اکنون این سؤال به ذهن متبادر میشود که برای مقابله با موج سهمگین اسلامهراسی که به خواست دولتهای غربی و با تحریک ابزارهای رسانهای و تبلیغی آنها برخاسته است، چه چارهای میتوان اندیشید؟ بهبیاندیگر در شرایطی که سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی این بار با شدتی بیسابقه اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است، آیا راهی برای اقدام متقابل و ناکام گذاشتن این دسیسه وجود دارد یا باید منفعلانه به تماشای بدنام کردن اسلام و تخریب چهره آن در اذهان مردم جوامع مختلف نشست؟ نگارنده با اعتقاد راسخ به امکان مقابله مؤثر با پروژه اسلامهراسی، برای تبیین این بحث از دیدگاههای آنتونیو گرامشی، اندیشمند مشهور ایتالیایی بهره میگیرد.