چکیده:
صرفنظر ازوجود نفسی ، ملاصدرا با معرفی وجود انفسی یا وجود رابطی عقل فعال در اشراق الثالث شاهد سوم از مشهد سوم کتاب الشواهد الربوبیه چشم انداز نوینی در نظرگاه صیرورت نفس پدید آورد .او نشان می دهد که گرچه وجود فی نفسه عقل فعال عین وجود آن برای نفس است و لذا شانی از شئون آن است اما غایت و کمال نفس نیز به شمار می آید .ازاین لحاظ او تلاش می کند تاثیر و انفعال نفس از وجود انفسی عقل فعال و سرانجام اتصال و بلکه اتحاد نفس با آن را توجیه کند . براین اساس عقل فعال هم فاعل وجود نفس است هم غایت آن .هگل نیز بر اساس مفهوم مطلق نشان می دهد که «مطلق» ماهیت یکسانی با سوژه دارد، لذا این طبیعت «سوژه» است و غایت سوژه تبدیل شدن به مطلق و مطلق شدن است . گویی مطلق نیز شانی از شئون سوژه است. « نفس» ، در نتیجه به صورت معقول خود خوداندیش یعنی« روح» و خودآگاهی محض تبدیل می شود و به تعبیر دقیق تر با آن اتحاد می یابد . به این سان در این تحول ، سبب و غایت ، هویت واحدی دارند : مطلق، خودش را از رهگذر اندیشیدن به خود ( خودآگاهی ) می آفریند تا در فرآیندی زمانمند ، روح گردد . هدف مقاله حاضر آن است که پس از تحلیل و تطبیق این دو نظرگاه نشان دهد که به رغم تفاوتها ، این دو با استفاده از مفهوم خودآگاهی ، دگرگونی شناختی نفس را تبیین می کند.
خلاصه ماشینی:
این مقاله بر اساس موضوع به سه بخش تقسیم می شود: مهم ترین تحلیل هـا و نتـایجی که ملاصدرا در مورد ابعاد متفاوت تأثیر عقل فعال برتحول نفـس مـی گیـرد، تحلیـل نقـش مفهوم روح در تحول سوژه و سرانجام تطبیق این دودیدگاه .
نکتة مهم این است که تحول و در نتیجه کمال نفس بر اساس مفهوم اتحاد نفس با فاعل وجودی آن ، یعنی عقل فعال ، تبیین می شود.
ایـن برهان که با نوآوری و معرفی وجود رابطی عقل فعال همراه می شود، به واقع پاسخی به این پرسش است که نفس به چه معنایی وبا کدام نحو وجود عقل فعال اتحاد می یابد؟ بر اسـاس مبانی حکمت متعالیه ، نفس ناطقه هویتی سیال دارد یعنی از قوه تدریجا به فعلیت می رسد و شأنیت فراگیری علوم را می یابد.
درگام سوم براساس دو گام پیشین و ازآنجا که فاعـل نفـس در ذات وفاعلیـت خـود باید بی نیاز از ماده باشد نتیجه می گیردکه فاعل نفس ناطقه امر قدسی و غیرمادی اسـت چـه یک صورت باشد یا یک نفس دیگر، این امرمفارق همان عقل فعال است .
اساس این تحول بر اتحاد و اتصال نفس با وجود رابطـی و محمـولی عقـل فعال استوار است ، اما در اندیشة هگل دربارة مطلق شدن سوژه می توان صـورتی از مطالـب ملاصدرا پیدا کرد که دست کـم از حیـث ظـاهر بـه اقـوال ملاصـدرا شـباهت دارد.
بـه نظـر ملاصدرا، غایت وکمال نفس ، عقل فعال است و این کمـال از رهگـذر اتحـاد نفـس بـا آن تحقق می یابد.