چکیده:
ذات گرایی در باب تجربه عرفانی بر آن است که تجربه عرفانی دارای ذات واحد و در همه سنت های دینی یکسان است. این ادعا بین همه ذات گرایان مشترک است؛ اما برای اثبات یکسانی آن سه معیار می توان شناسایی کرد. برخی وحدت تجربه شونده، برخی وحدت خصوصیات پدیدار شناختی، و برخی دیگر محض بودن را گوهر ذاتی تجربه عرفانی دانسته اند. در این مقاله معیارهای سه گانه یاد شده، تبیین و بررسی می گردد.
خلاصه ماشینی:
"توجه به این نکته مفید است که استیس در فهرسـت ویژگـی هـای تجربـه عرفـانی ، سـخن از کاشفیت یا ویژگی شناختی به میان نیاورده اسـت ؛ شـاید بـه ایـن دلیـل کـه کاشـفیت بـه تجربـه عرفانی اختصاص ندارد؛ زیرا کاشفیت برای هر تجربه ای ذاتی است و شـاید نتـوان تجربـه ای را تصور کرد که کاشف از چیزی نباشد و آگاهی ای بر آن مترتب نشـود.
استیس پاسخ داده است که : اولا، گرچه عارف در آن حالت از گذاردن چیـزی بـر دسـتش آگاه است ولی از آگاهی خود آگاه نیست ؛ یعنی علم دارد ولی به علم خود علم ندارد؛ چنانکه فرد هیپنوتیزم شده، به نوعی کلمات تلقین کننده را می شـنود ولـی آن کلمـات در وجـود او اثـر حسی به جای نمی گذارد؛ ثانیا، اگر معیار سنجش شواهد تجربی باشد، هزاران گـواه در سراسـر جهان و فرهنگ های گوناگون می توان یافت که مدعی هستند تجربه محض برای آنان رخ داده است ؛ ثالثا، حتـی اگـر بپـذیریم کـه در تجربـه آگـاهی محـض ، محـض بـودن کامـل نیسـت و عارف آگاهی ضعیفی بر حسیات دارد، بازهم نقضی بـرای آگـاهی محـض بـه شـمار نمـی آیـد .
بنابراین ، باز هم این مسئله بـاقی اسـت کـه بـه چـه دلیل می توان گزارشهای عارفان را توصیف های واقعی از یـک تجربـه محـض دانسـت و بـاور کرد که تجربه محض واقع شده است ؟ توجه به این نکته لازم است که حتی اگر ـ به خاطر همدلی با ذاتگرایان ـ تنهـا تفسـیرها و گزارشهای عارفان ـ نه تجربه آنان ـ را هم زمینه مند بدانیم ، باز هم ایـن اشـکال بـه قـوت خـود باقی است و لازم نیست اثبات شود که خود تجربه های عرفانی زمینه مند هستند."