چکیده:
در فرایند برنامهریزی توسعه گردشگری، مشارکت و تصمیمگیری جامعه محلی امری اجتنابناپذیر است. این تصمیمگیری باید در جهت حفظ منافع اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی جوامع محلی صورت گیرد و ارزشها و نگرشهای آنان شناسایی و در برنامهریزی توسعه گردشگری گنجانده شود. هدف از این مطالعه، تعیین ارزشها و اهداف جامعه میزبان در توسعه گردشگری حوزه مورد مطالعه با استفاده از رویکرد تفکر ارزشی بوده است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و بر اساس ماهیت دادهها در گروه تحقیقات کیفی قرار میگیرد. در این مطالعه از نظریه زمینهای بهمنظور اجرای پژوهش کیفی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، 15 نفر از افراد مطلع این حوزه در زمینه گردشگری هستند که با استفاده از تکنیک گلوله برفی انتخاب شدهاند. همچنین از روش مصاحبه نیمه ساختارمند بهعنوان تکنیک جمعآوری دادهها در این پژوهش استفاده شد. طبق رویکرد تفکر ارزشی، ارزشها و خواستههای جامعه میزبان در زمینه توسعه گردشگری، به دو نوع هدف بنیادی و مقطعی تقسیم شده است. اهداف مقطعی شامل مقولههای اشتغال و درآمدزایی، ارتقاء استانداردهای زندگی، حفظ منابع فرهنگ محلی، تقویت هویت محلی، ساماندهی کاربریها و منابع طبیعی و حفظ محیطزیست بوده و مقولههای تقویت بنیانهای اقتصاد محلی، بهبود کیفیت زندگی، حفظ و ارتقاء منابع فرهنگ محلی و ارتقاء کیفیت محیطزیست بهعنوان اهداف بنیادی پژوهش شناسایی شده است که از این اهداف میتوان بهعنوان پایهای برای تصمیمگیری و برنامهریزی توسعه گردشگری استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
اهداف مقطعی شامل مقوله های اشتغال و درآمدزایی، ارتقاء استانداردهای زندگی، حفظ منابع فرهنگ محلی، تقویت هویت محلی، ساماندهی کاربریها و منابع طبیعی و حفظ محیط زیست بوده و مقوله های تقویت بنیان های اقتصاد محلی، بهبود کیفیت زندگی، حفظ و ارتقاء منابع فرهنگ محلی و ارتقاء کیفیت محیط زیست به عنوان اهداف بنیادی پژوهش شناسایی شده است که از این اهداف میتوان به عنوان پایه ای برای تصمیم گیری و برنامه ریزی توسعه گردشگری استفاده کرد.
به منظور دستیابی به اهـداف این نوع گردشگری، مشارکت ساکنان محلی در فرایند تصمیم گیری یـک ضرورت قلمداد میگردد ( :١٩٩٤,Hall ;١٩٩٠ ,Pigram ;٨ :١٩٨٣ ,Murphy ;١٩٩٨ ,Hart ;٤٨ :١٩٩٤ ,Gunn قدمی،١٣٨٦،٢٩؛٣٧٩ :١٩٩٣,Ritchie ;٨٧ :١٩٩٥,Mcintosh et all ;٣٢) و تصمیم گیری در این زمینه باید در جهت حفظ منافع اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی مردم منطقه صورت گیرد چرا که در غیر این صورت مردم گردشگران را به چشم سربار مینگرند که منابع آنان را مصرف میکنند و این تضادی را بین میزبان و میهمان به وجود میآورد.
همچنین در تحقیقات و پژوهش های انجام شده در حوزه برنامه ریزی گردشگری از ارزش ها و اهداف جامعه میزبان در امر تصمیم گیری استفاده نشده درحالی که مشارکت جوامع محلی از مشخصات توسعه پایدار گردشگری به حساب میآید و اگر این ارزش ها شناسایی نشود چگونه میتوان انتظار داشت مشارکت به درستی اتفاق بیفتد.
بر طبق رویکرد تفکر ارزشی، اهداف جامعه میزبان در این پژوهش که از طریق نظریه زمینه ای استخراج شده اند به دو نوع هدف تقسیم گردید: اهداف بنیادی که به خودی خود مهم هستند و اهداف مقطعی که اهمیت آن وابسته به اهداف دیگر است و به عنوان ابزاری در جهت تحقق اهداف بنیادی در نظر گرفته میشوند.