چکیده:
هنر داستان نویسی از دیر باز در میان ملل مختلف به عنوان ابزاری برای تعلیم و تربیت بوده است. قرآن نیز به عنوان کاملترین کتاب تربیتی در بردارنده داستانهایی بسیار است که کاملترین و طولانی ترین آنها داستان حضرت یوسف(ع) است. بررسی و تحلیل کیفیت عناصر داستانی در سوره یوسف می تواند بخشی از جلوه های اعجاز هنری و بلاغی قرآن را آشکار سازد. لذا این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به دنبال بررسی عناصر داستانی سوره یوسف در مقایسه با هنر داستان نویسی معاصر است.
نتایج بدست آمده بیانگر آن است که قرآن کریم در این داستان، تمامی عناصر داستان نویسی امروزی را به شایسته ترین وجه به خدمت گرفته است. شخصیتها غالبا پویا بوده و در حال تحول و تغییرند. حوادث از روندی منطقی پیروی می کنند، به گونه ای که هر حادثه زمینه ای برای وقوع حوادث دیگر است. پیرنگ داستان از کشمکشها و گرهها و حلهای متفاوتی تشکیل شده است که با حل هر گره یا بحران، گره دیگری آغاز می شود.
در این داستان تعالیم دینی و اخلاقی از بین حوادث بسیار کهن مربوط به قوم بنی اسرائیل استخراج، و در قالب جدیدترین یافته های هنر داستان نویسی امروز، به زیباترین وجه عرضه شده است. و این دلیل آشکاری است بر اعجاز هنری و ادبی این کتاب مقدس در کنار اعجاز بلاغی و معنوی آن. و شاید به همین دلیل است که قرآن از آن به عنوان «احسن القصص» یاد می کند.
خلاصه ماشینی:
البته باید دانست که به دلیل زیبایی و نقش داستانهای قرآن کریم در عبرت آموزی و هدایت انسانها، و به دلیل تأثیرپذیری نویسندگان از جلوه های هنری قرآن، در گذشته نیز آثار ارزشمندی پیرامون هنر داستان نویسی قرآن کریم بویژه داستان یوسف به زبان فارسی و عربی نوشته شده است که بسیاری از این آثار از منابع مورد استفاده در این مقاله بوده است.
همانطور که عناوین کتابهای مذکور نشان می دهد، این اثار به صورت کلی به بررسی تمامی داستانهای قرآن پرداخته است؛ لذا به صورت مستقل و عمیق بر روی عناصر داستان نویسی و ویژگیهای هنری و فنی در سورة یوسف تمرکز نکرده است.
(زعلول،1973: 14 و ناظرزاده کرمانی، 1365: 50) اگر شخصیتها را به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم کنیم (نک: فضائلی، 1376: 76 و بستانی، بی تا، ج1: 203) حضرت یوسف را باید قهرمان یا شخصیت محوری داستان به شمار آورد که در ابتدای روایت به معرفی او پرداخته می شود؛ کودکی خردسال که خواب خود را برای پدرش بازگو میکند، در بیشتر صحنهها حضور دارد و همه داستان به دور محور او میچرخد.
اگر بخواهیم برای انواع پیرنگ و ساختار حوادث یک داستان، شکل هندسی متصور شویم، سیر روایی داستان از حیث شکل هندسی به سه نوع تقسیم میشود: نخست، ساختار متوازی که در داستان نویسی بیشتر از آن استفاده میشود، شکل این ساختار شبیه هرمی است که در ابتدا داستان از نقطهای آغاز می شود، حوادث آن به سوی گره افکنی و سپس گرهگشایی پیش میرود.