چکیده:
اسلام دین صلح است. صلح عادلانه و پایدار، خیر مطلق و جنگ، شر است. صلح ناعادلانه و ناپایدار، خیر نسبی است. از نظر مسیحیت ارتدکس نیز اصالت با صلح است. مبنای صلح پایدار، صلح با خداست. روح ادیان الهی همین است. کسی که با خدای خود آشتی کند، با خویشتن و با کل بشریت و با جهان هستی در صلح مطلق و آشتی همیشگی است و حتی با دشمنان خود نیز سر جنگ ندارد، و میکوشد که در پرتو حکمت و موعظه نیکو و جدال احسن عداوت را به محبت تبدیل کند و زندگی همگان را بر پایه عدل و احسان استوار سازد. در این نوشتار، ملاک ما جنگ افروزیهایی که برخی از دینداران به نام دین مرتکب شدهاند، نیست؛ بلکه ملاک، متون اصلی دینی ـ اعم از قرآن و انجیل ـ و اعتقادات مسلمانان مخلص و مسیحیت ارتدکس است. مقتضای عقلانیت نیز همین است.
خلاصه ماشینی:
کسی که با خدای خود آشتی کند، با خویشتن و با کل بشریت و با جهان هستی در صلح مطلق و آشتی همیشگی است و حتی با دشمنان خود نیز سر جنگ ندارد، و میکوشد که در پرتو حکمت و موعظه نیکو و جدال احسن عداوت را به محبت تبدیل کند و زندگی همگان را بر پایه عدل و احسان استوار سازد.
در این نوشتار، ملاک ما جنگ افروزیهایی که برخی از دینداران به نام دین مرتکب شدهاند، نیست؛ بلکه ملاک، متون اصلی دینی ـ اعم از قرآن و انجیل ـ و اعتقادات مسلمانان مخلص و مسیحیت ارتدکس است.
(توبه: 9، آیه107) اگر اسلام دستور جنگ میدهد، به خاطر سرکوب فتنه و فساد است؛ از این رو با خاموش شدن شعله جنگ، باید بزرگوارانه اسیران را آزاد کرد، یا از آنها غرامت گرفت.
(بقره: 2، آیه131) آن که در درجه اول اسلام است، صلح کل نیست؛ زیرا فقط با اهل ایمان اعلام صلح کرده است، ولی آن که اسلامش فوق ایمان است، صلح کل است؛ زیرا از آن جا که به صلح تام و تمام با خدای خود رسیده، هم با خود و هم با خلق و هم با جهان هستی به صلح پایدار رسیده است.
خدا از همه آنها پیمان گرفته که به یکدیگر ایمان آورند و یکدیگر را یاری کنند؛ چرا که هر پیامبر متقدم باید بشارت ظهور پیامبر متأخر را بدهد و هر پیامبر متأخر باید پیامبران پیشین را تصدیق کند و پیامبران معاصر باید پشتیبان یکدیگر باشند، و این نیست مگر به خاطر وحدت ادیان الهی و وحدت پیام آنها و اگر اختلافی هست، تنها به لحاظ کمال و نقص است.