چکیده:
جلال آل احمد روشنفکر، و نویسنده رمان «نقرین زمین» در دهه چهل است که دگرگونی ساختارهای اجتماعی- اقتصادی و نیز آشفتگی اخلاقی و معنوی مردم جامعه را در قالب جامعه روستایی در حال گذار از سنت به مدرنیته به رشته تحریر درآورد. از طرف دیگر جان اشتاین بک نویسنده اخلاقگرا و منتقد سرسخت آمریکایی در اوج فاجعهای از تاریخ آمریکا به نام رکود بزرگ رمانی به نام «خوشههای خشم» را نگاشت. در این مقاله تلاش میگردد ضمن تعریف درونمایه، درونمایههای مشترک، ورود مدرنیته به جامعه سنتی، برخورد جامعه با مدرنیته و تأثیر مدرنیته و در پایان بیکاری و استثمار به عنوان نتایج لا ینفک ورود مدرنیته مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
روح حساس اشتاین بک نمیتوانست نسبت به این بحران و عواقب آن بیتفاوت باشد؛ بنابراین در رمان «خوشههای خشم» به همراه خانواده خیالی جادها به عنوان نمادی از تمام کشاورزان سرگردان مقیم اوکلاهما برای یافتن کار و مزدوری به سوی غرب- کالیفرنیا- حرکت میکند.
شباهت درونمایه در هر دو رمان با توجه به اینکه رمان «خوشههای خشم» تقریبا دو دهه قبل از رمان «نفرین زمین» و در جامعهای با نظام متفاوت نوشته شده است؛ اما تبعات اجتماعی و اقتصادی حاصل از رکود بزرگ 1930 و ورود مدرنیته به جوامع روستایی در مناطقی از آمریکا با دوره انقلاب سفید دهه چهل در نتیجه اصلاحات ارضی و هجوم روزافزون ماشین و تکنولوژی به مناطق روستایی ایران قابل مقایسه است.
زندگی این کشاورزان که به آنها اکی میگفتند، بسیار شبیه مهاجرین روستایی ایران بود که با ابزار مدرن و تکنولوژی و علی القاعده عنصر تراکتور که اصولا باید عامل پیشرفت باشد، رابطه تیر و تار داشتند چون باعث بیکاری و سپس مهاجرت آنها گردیده بود؛ و آنها به امید یافتن کار مناسب قدم به شهرها مینهادند و مجبور به زندگی مصرفی و فلاکتبار در حاشیه شهرها میشدند.
برخورد جامعه با مدرنیته در رمان «نفرین زمین» معلم روشنفکر و خسته از روابط بورژوازی حاکم بر شهر که خود نیز نمادی از مدرنیته است؛ چون به جای مکتب دار ده آمده، در اولین برخوردش با اهالی آن متوجه میشود که تراکتور به عنوان اولین نماد تکنولوژی به روستای مجاور وارد شده و احساس میکرد قرار است به روستای آنها نیز بیاید.