چکیده:
تحقیق حاضر با استفاده از نظریه تجانس خودپنداره به بررسی نقش تجانس کارکردی و تصویر ایده آل و واقعی
در تعیین نگرش گردشگران و تمایل به انجام گردشگری پایدار و پرداخت بیشتر برای محصولات پایدار
می پردازد. به منظور بررسی فرضیات تحقیق نمونهای متشکل از 800 نفر از دانشجویان در استان اصفهان مورد پیمایش قرار گرفت. داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل گردیده و نتایج نشان دهنده نقش قوی مولفه های نظریه تجانس در تبیین تمایل به انجام گردشگری پایدار است. بعلاوه تجانس کارکردی و تجانس تصویر اثری قوی و مثبت بر نگرش بر گردشگری پایدار دارند و نگرش متعاقبا تمایل به گردشگری پایدار را تحت تاثیر قرار می دهد. نتایج همچنین نشان می دهد که اثر تجانس کارکردی قوی تر از تجانس تصویر بوده و تجانس تصویر ایده آل نیز نقش مهمتری نسبت به تجانس تصویر واقعی ایفا می کند. در انتها کاربردهای مدیریتی یافته های مورد بحث قرار گرفته و پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی ارائه گردیده است.
The present study investigates the influence of self-congruity and functional congruity in determining attitudes toward tourists, intention to do sustainable tourism and willingness to pay a premium for such offerings. To examine the hypotheses, a convenient sample of 300 students in Isfahan Province was surveyed. Data analysis was done using Structural Equation Modeling and the results indicating the self-congruity (including actual and ideal congruity as well as functional congruity) strong positive effect on attitude toward sustainable tourism. Furthermore, functional congruity and image congruity have a positive and strong effect on attitudes of sustainable tourism and subsequently, the attitude affects the willingness toward sustainable tourism. The results also indicate that the influence of functional congruity is stronger than image and Ideal image congruity plays more important role than actual image congruity, as well. Ultimately Managerial implications of results have been discussed and avenues for future research have been presented
خلاصه ماشینی:
اول ، هر کدام از مولفه هاي تجانس کارکردي، تصوير خودپنداره واقعي و خودپنداره ايده آل تا چه اندازه در شکل گيري نگرش ، تمايل به انجام گردشگري پايدار و تمايل براي پرداخت بهاي بيشتر براي محصولات آن اثرگذار است ؟ دوم ، با توجه با ماهيت خاص گردشگري پايدار تاثير کداميک از اين عناصر پررنگتر از ديگران است ؟ آيا افراد بيشتر ويژگيهاي کارکردي را در تصميمات خود لحاظ ميکنند يا ويژگيهاي تصوير-محور مبناي تصميمات آنها را تشکيل ميدهد؟ سوم ، آيا رابطه اي ميان اثر تجانس کارکردي و تجانس تصوير (اعم از ايده آل و واقعي) وجود دارد؟ و در نهايت ، از ميان مولفه هاي تصوير-محور، آيا اين خودپنداره واقعي فرد است که نقش مهم تري دارد يا اينکه افراد بواسطه تصوير آنچه دوست دارند باشند در مورد انجام سفرهاي گردشگري پايدار تصميم ميگيرند؟ 1.
Hirschman & Holbrook مثبتي نسبت به يک مقصد گردشگري داشته باشد و مايل باشد از آن مقصد ديدار کند نه تنها تحت تاثير منافع کارکردي سفر (عوامل عقلايي تصميم گيري) مانند قيمت بهتر يا کيفيت بالاتر آن است بلکه تا حد زيادي به اين بستگي دارد که فرد تا چه اندازه منافع احساسي دورني يا بينا فردي در انجام اين نوع از سفر براي خود متصور ميداند(سيرگي و سوˬ ٢٠٠٠).
International Journal of Tourism Research, e٢١٩٢٣٦ ٫(٣)١٢ Selective marketing for .
٣٠١ ت ٫٢٨٧(٣) ٩ Journal of Consumer Research Self-Congruity and Destination Image .