چکیده:
نگاه ایران، سرزمین اشراق، به آرامی، به سمت سهروردی دوخته می شود. این امر را می توان از اقبال مخاطبان به اثری از استاد دکتر کریم مجتهدی، که در این جا اسلام » مورد معرفی و نقد قرار می گیرد، و نیز به ترجمه مجلد دوم از مجموعه اثر هانری کربن، با عنوان سهروردی و افلاطونیان ایران که ،« در سرزمین ایران
بنده ترجمه کرده ام، به گونه ای ملموس درک کرد. نکات برجسته اثر دکتر کریم مجتهدی، به لحاظ روشی، بهره گیری از قوه خیال در بازسازی اندیشه و تاریخ، به لحاظ به مثابه انسان اشراقی، به لحاظ کلیت ساختار « انسان سالک » انسان شناختی، معرفی نظری، توجه به قصص رمزی، و به لحاظ تاریخی، تامل در باب منابع حکمت اشراق است. بااین حال، نقدهایی هم از زوایای مختلف بر اثر دکتر مجتهدی وارد است، که کوشیده ایم تصوری اجمالی از برخی از آن ها به دست دهیم.
خلاصه ماشینی:
"حــال ، آن گاه کــه براســاس ایــن نظریــۀ ســهروردی بیندیشــیم و از ســوی دیگــر، ازآن جاکــه ایــران همــواره ، حتــی به لحــاظ تاریخــی ، یــک بــرزخ میـان شـرق و غـرب بوده اسـت ، اشـاره بـه ایـن نکتـه ضـروری خواهـد بـود کـه ایـران همـواره نیـاز بـه ایـن خواهـد داشـت کـه از هـر دو جانـب شـرقی و جانـب غربـی (بـه اصطـلاح سـهروردی ) آگاه باشـد؛ بـر ایـن اسـاس ، بایـد افـزود کـه نـه فقـط بـرای فهـم فلســفه های ایرانــی ـ اســلامی ، فهــم فلســفۀ غــرب ضــروری اســت (چنان کــه اســتاد چنیـن اعتقـادی دارنـد) بلکـه می خواهیـم بـر ایـن نظـر ایشـان ایـن را نیـز بیفزاییـم ، کـه بـرای فهـم فلسـفه های ایرانـی ـ اسـلامی فهـم حکمت هـا و ادیـان شـرق (آییـن هنــدو، آییــن تائــو، آییــن بــودا و کنفوســیوس به عنــوان نمونــه ) نیــز ضــروری اســت ؛ امــری کــه مــا را بــه یــاد مؤسســۀ وزیــن «زبان هــا و تمدن هــای شــرقی » در پاریــس می انــدازد، جایی کــه اســتاد تحصیــل کرده انــد و مــدرک دکتــری خویــش را از آن جــا اخــذ کرده انــد.
و پرســش اساســی درســت همین جــا طــرح می شــود کــه آیــا خیــال در نــزد کانــت ، به عنــوان یکــی از پیشــگامان اصلــی فکــری عصــر «مــدرن »، از آن قــوت ، غنــا و گســتردگی برخــوردار اســت کــه بتوانــد در بازاندیشــی اندیشــۀ ســهروردی بــه کار آیــد؟ و امــا در مقابــل ، آن قــدر فلســفۀ شــرق و حکمــت و عرفــان ایــران از ایــن لحــاظ غنــا دارد کـه توجـه بـه آن ، و تکیـه گاه خویـش را در آن جـا نهـادن ، باعـث شـود کـه موضـوع (: ســهروردی )، به نحــو منســجم تر و متناســب تری طــرح شــود، چراکــه انســان ســهروردی (چنان کــه مجتهــدی به درســتی بــر آن پــای فشرده اســت )، یــک «انســان ســالک » اســت ؛ و دراین جــا بــا نوعــی انسان شناســی مواجهیــم کــه کانــت و اساســا فلســفۀ مــدرن ، بــر آن چشــم پوشانده اســت ."