چکیده:
از گذشته تاکنون، توسط فلاسفه و دانشمندان، تعاریف فراوانی از «اخلاق» به عمل آمده است. بسیاری از این تعاریف با یکدیگر متفاوتند و هرکدام از این دانشمندان و فلاسفه از منظر خود به آن نگریسته اند. در این مقاله ابتدا سه واژه ی اصلی «اخلاق» در زبانهای فارسی و انگلیسی، یعنی «اخلاق»، «Ethics» و «Moral» ریشه یابی می شوند. در این ریشه یابی مشخص می شود هر سه واژه از حیث ریشه ی لغوی به یک معنا هستند. پس از آن تعاریف «فلاسفه و دانشمندان معاصر غربی» با تعاریف «علما و دانشمندان» مسلمان در خصوص اخلاق با یکدیگر مقایسه می شود. این مقایسه نشان می دهد تعریف «اخلاق معاصر غربی»، تعریف اخلاق به «رفتار» است، درحالیکه تعریف «اخلاق اسلامی» تعریف اخلاق به «خصلتهای باطنی» است. در پایان سه استدلال اقامه می شود که در مقایسه نشان می دهد: تعریف «علما و دانشمندان مسلمان» نسبت به تعریف «فلاسفه و دانشمندان معاصر غربی» دقیق تر و کارآمدتر است.
خلاصه ماشینی:
"سپس نشان داده می شود که اخلاق در غرب معاصر از این م عنا عدول کرده است و به آن توجهی نمی کند، در حالی که اخلاقیون مسلمان از توجه به صفات نفسانی و شخصیت انسان باز نمانده اند.
» (مک اینتایر، ١٣٩٠، ص ٨٠) تحقیق فوق ما را به یک واقعیت بسیار مهم رهنمون می شود و آن این که : ریشه ی هر دو واژه ی اصلی اخلاق در غرب که بیانگر حقیقت اخلاق اند، اشاره به "صفات نفسانی " یعنی "خلق "، "منش " و "شخصیت " انسان دارند نه "کنش " و "فعل " او.
که متعلق به نفس انسان اند، استفاده شود و اخلاق بر اساس آنها تعریف شود بهتر است ("معقول " یا دست کم "معقول تر " است )؛ یا اینکه در تعریف آن از واژه های "اعمال " و "رفتار" استفاده شود بهتر خواهد بود؟ به عبارت دیگر نوع نگاه اسلام و اخلاق اسلامی به مقوله ی اخلاق ، که "نفس و صفات آن " را در مرکز توجه خود قرار می دهد بهتر است ("معقول " یا دست کم "معقول تر" است )؛ یا نوع نگاه معاصر غربی که "رفتار و اعمال " را در مرکز توجه خود قرار می دهد و به "نفس و صفات نفسانی " یا اصلا توجهی ندارد و یا اگر هم توجه می کند، این توجه بسیار محدود و در حاشیه است ؟ برای اینکه محل نزاع کاملا روشن شود لازم است به این نکته توجه کرد که هم م ی توان "خود انسان " و "خصلتهای نفسانی "اش را متصف به "خوب "ی و "بد"ی کرد و هم "اعمال " و "رفتار" او را.
اما اخلاق معاصر غربی اگر نگوییم تمام توجه خود را، می توانیم بگوییم غالب توجه خود را به مقوله ی "اعمال و رفتار" معطوف نموده و به مشکل بس یار جدی "غفلت " از "نفس " و "صفات نفسانی " که حقیقت اصلی انسان را تشکیل می دهد دامن زده است ."