چکیده:
این پژوهش برای شناخت جایگاه تلویزیون در میان خانوادههای ایرانی و بررسی واکنشهای اولیه افراد به زندگی روزمره بدون تلویزیون و جایگزینهای آن، به شکل تحقیقی شبه تجربی انجام شده است. برای دستیابی به میزان اهمّیت تلویزیون در زندگی خانوادههای ایرانی این سوال مطرح شد که دلایل و میزان تماشای تلویزیون برای مشارکت کنندگان چیست؟ سپس از آنها خواسته شد به مدت دو هفته تماشای تلویزیون را متوقف و اطلاعاتی مربوط به شرایط زندگی و احساس خود را از نبود تلویزیون بیان کنند. چارچوب مفهومی این تحقیق بر پایه نظریههای مربوط به استفاده و رضامندی، نظریه کاشت، نظریه وابستگی مخاطب، نظریه اوقات فراغت، نظریه اقناع، نظریه انتقادی نیل پستمن و دیدگاههای سید مرتضی آوینی درباره تلویزیون شکل گرفته است. نتایج نشان میدهد که دلایل خانوادههای ایرانی برای تماشای تلویزیون شامل اولویت دادن به برنامهای خاص و شرایط شخصی هر انسان است. پیامدهای حذف تلویزیون در خانوادهها را میتوان در تنوع در عملکردها، آرامش بیشتر، تغییر در سطح ارتباطات انسانی، برنامهریزی دقیق در زندگی روزمره و جایگزینی فعالیتهای شخصی و رسانهای دیگر مشاهده کرد. پیامد اصلی این کار، تغییر جایگاه تلویزیون در زندگی خانوادهها، افزایش نظم در زندگی و تغییر در نحوه گذران اوقات فراغت است. همچنین با وجود تغییرات خوشایند در سبک زندگی خانوادهها، پس از پایان دوره آزمایشی حذف تلویزیون، افراد تمایلی به تکرار مجدد آن ندارند.
خلاصه ماشینی:
تلویزیـون آن چه توسط سیاست گذاران بخش رسانه ای تدوین شده در اختیار ما قرار می دهد، زمـان زیادی را صرف آن می کنیم و در این میان فرامـوش مـی کنـیم دنیـای مـا پـیش از ورود تلویزیون به زندگی مان چگونه بود؟ شاید در سال ١٩٣٤ که برای اولین بار تلویزیون در معرض دید عموم قـرار گرفـت ، کسی گمان نمی کرد روزی برسد که این وسیله تا این حد در تمام شئون زندگی انسـان تأثیر گذارد.
این تحقیق براساس چارچوب های تعیین شده ، دو بخـش را مـورد بررسـی قـرار داده است : ١- شیوه های عمل و تأثیر رسانه های ارتباط جمعی بر جوامع ٢- راه های تسلط کامل بر مخاطب با استفاده از تصـویر، نمـایش وقـایع ، پیـام هـا و ارزش های آن این پژوهش با بررسی خانواده های آمریکایی در طول سالهای متمادی ، نتیجـه گیـری می کند سبک زندگی در سال های ابتدایی ورود تلویزیـون بـه زنـدگی افـراد بـه نسـبت دهـه هـای اخیـر تغییـرات کمتـری داشـته اسـت .
مـک کوایـل در چـارچوب همین نظریه ، نیازهای مخاطب را که رسانه ها به شـیوه هـای گونـاگون سـعی در فـراهم کردن آن ها برای رضامندی مخاطب دارند موارد زیر می داند: ١- سرگرمی ٢- هویت شخصی ٣- نظارت ٤- روابط شخصی براساس این دیدگاه ، زمینه های اجتماعی و روانی افراد باعث ایجاد نیازهایی می شود که منجر به توقعات و انتظاراتی از رسانه ها می شـود کـه ایـن توقعـات رسـانه را بـر آن می دارد که در تولیدات خود به سوی گوناگونی و تنوع گام بردارد که منجر به بـرآوردن نیازهای مخاطب و دیگر پیامدهای (ناخواسته ) آن می گردد.