چکیده:
این مقاله به توصیف روشی جدید برای ارزیابی تاثیر یک فیلم بر فعالیت مغزی بینندگان میپردازد. در این روش، فعالیت مغز در خلال تماشای آزاد فیلمها از طریق «تصویربرداری کارکردی به شیوة تشدید مغناطیسی»[1] (fMRI) اندازهگیری میشود و به منظور ارزیابی شباهتها در زمان پاسخدهی و منطقه پاسخدهندة مغز در بین بینندگان هنگام تماشای فیلم از تحلیل «همبستگی میان سوژهای»[2] (ISC) استفاده میشود. نتایج تحقیقات ما نشان میدهند که بعضی از فیلمها میتوانند به مقدار درخور توجهی فعالیت مغزی و حرکات چشمی بینندگان را کنترل کنند. با وجود این، یافتههای مذکور برای انواع محصولات متحرک تصویری مصداق ندارد و میزان کنترل فعالیتهای مغزی بینندگان به تبع محتوا و تدوین و سبک کارگردانی فیلم تفاوت میکند. به نظر ما ISC میتواند در حوزة مطالعات سینما به منزلة یک ابزار سنجش کمی عصبشناختی مفید واقع شود و از آن به منظور سنجش تاثیرات سبکهای گوناگون تولید فیلم بر مغز بینندگان استفاده شود؛ ISC همچنین میتواند روش ارزشمندی برای ارزیابی بهتر محصولات در صنعت فیلمسازی و سینما باشد. به این نتیجه رسیدهایم که این روش با نزدیک کردن دو رشتة کاملا متفاوت و دور از هم عصبشناسی شناختی و مطالعات سینما میتواند دریچهای به سوی یک فضای بین رشتهای جدید به نام «مطالعات سینمایی عصب پایه»[5] باز کند.
خلاصه ماشینی:
"fMRI از یک دستگاه تصویربرداری به شیوة تشدید مغناطیسی (MRI) استفاده می کند که معمولا برای تصویربرداری از اندام های بدن انسان کاربرد دارد، اما این دستگاه علاوه بر تصویربرداری از ساختار مغز با برنامه ریزی مجدد توانایی گرفتن مجموعه ای متوالی از تصاویر سه بعدی از فعالیت های مغز را نیز یافته است ( Huettel, Song, and ;٢٠٠٢ Heeger and Ress ٢٠٠٤ McCarthy).
این یافته در شکل ٦- ب با رنگ قرمز و در نمودار ٦- الف با آن نواحی از مغز نشان داده شده است که دارای ستون های قرمز و سیاه بلند و ستون های آبی و سبز کوتاه اند: شیار جانبی ٣ (LS)، منطقۀ اتصال گیج گاهی - آهیانه ای (TPJ)، زمینۀ چشمی پیشانی ٤ (EEF)، این انسجام زمانی بلندمدت می تواند برای کارکردهای شناختی مرتبط با پردازش فیلم به منزلۀ یک کل ضروری باشد؛ برای مثال ، برای استنباط انگیزه ها و اهداف و باورهای شخصیت ها و برای پردازش طرح داستان و پیش بینی نتایج آن .
لذا، اندازه گیری همبستگی فعالیت های مغز (چه در بین بینندگان متفاوت و چه در پخش مجدد برای بیننده ای خاص ) می تواند اطلاعات تکمیلی ای را برای سنجش میزان اثرگذاری شناختی و احساسی یک فیلم فراهم کند که بررسی حرکات چشم از فراهم کردن آن عاجز است .
Film as Art. Berkeley: University of California Press.
“The Chronoarchitecture of the Human Brain—Natural Viewing Conditions Reveal a Time-Based Anatomy of the Brain.
“Extrinsic and Intrinsic Systems in the Posterior Cortex of the Human Brain Revealed During Natural Sensory Stimulation."