چکیده:
در جریان ورود اعراب مسلمان به ایران معدودی از ایرانیان به اسلام روی اوردند و در دوران حکومت بنی امیه نیز روند پذیرش اسام کند بود. عملکرد غیر اسامی برخی از حاکمان اموی، موانع و محدودیتهایی
را بر سر راه گروندکان به اسام ایجاد کرد. تحقیر مسلمانان غیر عرب، محرومیت آنان از پار های از حقوق اجتماعی وگرفتن جزیه از نو مسلمانان نمونه ای از آن رفتارهاست. با این اوصاف؛ بسیاری از ایرانیان این رفتارهای غیر انسانی و غیر اسامی را به حساب اسام نبوی نگذاشتند چنانچه در دوران خلافت عباسیان و به خصوص در عصر حکومتهای ایرانی، گرایش به تشیع در ایران، نسبت به سایر باد بسیار بیشتر و پرشتابتر گردید. در این پژوهش، محقق بر آن شده است تا با استفاده از منابع کتابخان های، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، به سوال اصلی پیرامون آنکه چه دلایلی باعث رشد و توسعه تشیع در قرن اول تا سوم در ایران بوده است؟ پاسخ گوید.
خلاصه ماشینی:
اما چه عواملی باعث شد تا این جریان سیاسی مذهبی در کنار مذهب رسمی حکومت اسلامی(سنی) آنچنان گسترش یابد و علی رغم میل باطنی خلافت بنی امیه و بنی عباس، طرفداران بسیاری را مجذوب خود نماید تا جایی که در حال حاضر اکثریت مذهبی کشورهایی از جمله ایران، جمهوری آذربایجان، عراق، کویت، بحرین، یمن و لبنان متعلق به جمعیت شیعه بوده و یا آنکه جمعیت اهل سنت و تشیع برابر میباشند.
اما بعد از مدتی بر اثر اشرافیگری و فساد در دستگاه عالمان زرتشتی و طبقات حاکم و حکومت، مردم تغییر نظر در دین خود دادند، که این تغییرات، تقریبا، مصادف با ورود مسلمانان به این سرزمین شده بود اما، مسئلهای که قابل توجه و بررسی است، وجود تشیع، در سالهای ابتدایی ورود مسلمانان به ایران است، که علل مختلف و متفاوت من جمله نقش سلمان فارسی را در این مورد میتوان مطرح کرد.
اباهاشم به واسطه قرابت با علی(ع) مورد حمایت قرار گرفت و به عنوان نخستین امامی بود که در فرقه کیسانیه، دستگاه تبلیغاتی منظمی تشکیل داد تا یاران تازهای را به عضویت حزب خویش در آورد(فان فلوتن، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه، ص113) شیعیان بالاخص در خراسان پس از مرگ محمدبن حنفیه فرزندش، ابوهاشم را امام میدانستند(مقاتل الطالبین، چ2، ص123) حتی گروهی از هواداران ابوهاشم پس از مرگ وی معتقد به غیبت و رجعت او شدند و سرانجام از عراق به ایران کوچ کردند(تشیع در مسیر تاریخ، ص348).