چکیده:
آنچه از حقوق کیفری معاصر چه در قلمرو قانونگذاری، چه در قلمرو اجرای قوانین و چه در قلمرو دکترین حقوقی مشاهده میشود، بیانگر تحوّلاتی است که در حوزة اصول و هنجارهای اساسی حقوق کیفری در روزگار کنونی نسبت به دورههای ابتدایی شکلگیری حقوق کیفری مدرن یا لیبرال بوجود آمده است. این تحوّلات بهخصوص در کشورهایی صورت گرفته است که خود منادی اصلی اصول و هنجارهای حقوق کیفری مدرن بودهاند. از این رو، این پرسش در ذهن اهل نظر شکل خواهد گرفت که چه عواملی باعث شده است که طرفداران اصلی تئوری حقوق کیفری مدرن از ارزشهای قبلی تا حدودی فاصله گرفته و به فکر تأسیس ارزشها و هنجارهای تازهای بیفتند. یک تحلیل فلسفی و جامعهشناختی بر اساس روش ساختارشکنی دریدا نشان خواهد داد که آموزههای پست مدرن که تحت تأثیر اقتضائات خاص کنونی بوجود آمدهاند، بر تحوّلات اندیشههای کیفری تأثیر گذاشته و زمینة ایجاد و شکلگیری حقوق کیفری پست مدرن را حتّی در کشورهای اسلامی فراهم کردهاند. مهمترین جلوة این تحوّل را میتوان در عقبنشینی محسوس کشورهای غربی از برخی اصول بنیادین حقوق کیفری مدرن مشاهده کرد. در این مقاله سعی کردهایم با تمرکز بر این جلوة مهم، چالشهای فرانوگرایانة اصول حقوق کیفری مدرن را به تصویر بکشیم.
خلاصه ماشینی:
يک تحليل فلسفي و جامعه شناختي بر اساس روش ساختارشکني دريدا نشان خواهد داد که آموزه هاي پست مدرن که تحت تأثير اقتضائات خاص کنوني بوجود آمده اند، بر تحولات انديشه هاي کيفري تأثير گذاشته و زمينـۀ ايجـاد و شـکل گيـري حقـوق کيفـري پسـت مـدرن را حتـي در کشورهاي اسلامي فراهم کرده اند.
تابستان ١٣٩٥ انديشه هاي جبرگرايي مکتب اثباتي به نظر برسد، اين نکتۀ مهم نبايد بـه فراموشـي سـپرده شـود کـه آزادي اراده يا فقدان آن تنها در مقام تجربه و در صحنۀ عمل قابل تشخيص است و نمي توان نسبت به آن يک نگاه انتزاعي صرف داشت و لذا بايد گفت که فردگرايي و جبرانديشي به دو دليل هر دو از يـک خانواده اند: هم از اين رو که انسان در هر دو مورد جايگاه مهمي دارد و هم از اين جهت کـه هـر دو در محدودة انديشۀ اثباتي قرار مي گيرند.
در واقع ، دقيقا معلوم نيست که آيا در اين تئوري قواعد١ برتري دارند يا معيارها٢؟ آيا فردگرايي بر نـوع دوستي غلبه دارد؟ آيا انسان داراي ارادة آزاد است يا اينکه رفتار او بيشتر تحت تأثير عوامل جبـري قرار دارد؟ به عنوان مثال ، در قلمرو حقوق کيفري مدرن از يک سو، به عنوان يک قاعده بـر تقصـير (سهل انگاري ) در مقام عنصر رواني جرايم غير عمدي تأکيد مي شود و از سـوي ديگـر، در تشـخيص اينکه آيا تقصير در يک مورد خاص رخ داده است يا خير رفتار انسان هاي معقول و متعارف به عنوان يک معيار در نظر گرفته مي شود.