چکیده:
تحلیل گفتمان انتقادی، رویکردی میانرشتهای و روشی تحلیلی است که به دنبال شناخت گفتمانهای مختلف، کشف حقایق نهان در ژرفساخت آنها و تبیین نوع رابطة گفتمانها، گویندگان و نویسندگان باقدرت است. از سویی، ادبیّات، بهویژه داستان و رمان، به سبب سرشت مردمی و مرتبط با موضوعات اجتماعی، یکی از عرصههای بروز و ظهور گفتمان است. ادبیات سرشار از حقایق تاریخی است که گاه در قالب داستان و رمان بیان میشوند و با درک و کشف آنها میتوان به شناخت هرچه بهتر تاریخ و فرهنگ یک کشور نایل آمد. این مقاله با بررسی رمان «تنگسیر»، به عنوان نخستین رمان چوبک در دهة چهل، گفتمانهای حاکم بر آن، بهویژه گفتمان خاصّ چوبک را در آن برهة تاریخیـ سیاسی از منظر رویکرد انتقادی فرکلاف تحلیل کردهاست. گفتمانشناسی این اثر نشان میدهد که چوبک در دهة پرالتهاب و ایدئولوژیک چهل، اثری سیاسی پدید آورده که رویکرد، زبان و مضامین انقلابی دارد و غالب نشانههای به کار رفته در آن، حاکی از این است که گفتمان نویسنده، ضدّ حکومت، ضدّ استبداد و استعمار است و او نسبت به تغییر شرایط، نگاهی مثبت دارد؛ تغییری که به پشتوانة خیزش مردمی، در سایة اتحاد و با تکیه بر سلاح به دست میآید.
خلاصه ماشینی:
گونه های مختلف ادبـی در تعامـل بـا تـاریخ ، بـه ویـژه تـاریخ معاصـر ایـران ، وظـایف و رسالت های سیاسیـ اجتماعی خاصی بر عهـده دارنـد و یـا حتـی عـده ای از منتقـدان ادبـی، ادبیات متعهد را به میزان رسالت های سیاسی، اجتماعی، دینـی و فرهنگـی آنـان طبقـه بنـدی می کنند و از این رهگذر، داستان ، به ویژه رمان ، از یک طرف چون مردمی و مخاطب محور بوده است و هدفش آگاهی و بیداری مردم است و از طرف دیگر، به سبب اینکـه محصـول دغدغه های اجتماعی نویسنده و بازتاب دهندة آن ها محسوب می گردد، وظیفه اش سنگین تر است و یکی از رسالت های مهم آن ، توصیف و تبیین مشـکلات ، دغدغـه هـا و اندیشـه هـای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم ، جناح های سیاسی و نیز خـود نویسـنده ، بـه عنـوان یـک شخصیت اجتماعی است .
موضوعات مربوط به تنگسیر در سطح نمادین ، قابل تعمـیم بـه وضـعیت سیاسیـ اجتماعی ایران است ؛ چنـان کـه «شـیخ ابـوتراب » اسـتعاره از مـذهبی مآبـان ظـالم و سوءاستفاده گر از قدرت مـذهبی و سیاسـی اسـت و «شـیرمحمد» و «رئـیس علـی دلـواری»، استعاره از پیشروان مبارزه علیه ظلم و ستم هستند و «گلولۀ مارتین » استعاره از حق سـتانی در صورت نیاز با جنگ و نیز دعوت و ترغیب به مبارزة مسلحانه است که بارها از قول محمـد نقل می شود: «من با دس خودم تو جنگ "تنگک " با همـین تفنـگ مـارتینی کـه تـو خونـه دارم ، پونزده تاشون (انگلیسی ها) را کشتم » (چوبک ، ١٣٨٢: ٢٥)؛ «اگـه بـا گلولـۀ "مـارتین " تنتون را مث آرد بیز نکردم ، تخم به وام نیسم » (همان : ٣٣)؛ «این مـارتین بـه ایـن قشـنگی را می بینی ؟ گنگ شده !