چکیده:
در هنر ایرانی، همواره حضوری از نیروی مافوق طبیعی در قالب تصاویر طبیعی رخ می نماید و همواره جهان خاکی آدمیان را با ماوراء آن پیوند داده است. این هدف جز با تعمق بر دو کهن الگوی فروهر و سیمرغ در به ظهور رسانیدن نماد فرشته محقق نخواهد شد. در این تحلیل، سعی بر آن است، تا با گردآوری های اسنادی و کتابخانه ای به تحلیل و توصیف موضوع اقدام نموده و در ادامه به ریشه یابی نقش فرشته در کهن الگوی فروهر و سیمرغ پرداخته و با استناد به آیات و روایات مذهبی، به توجیه مناسبی در جهت شکل گیری فرم ظاهری فرشته به صورت انسان بالدار دست بیابیم. نگارندگان بر این باورند که نقش فرشته در هنرهای ایران، دارای رابطه ی معنادار بصری و معنوی محکمی با نقش فروهر و سیمرغ است؛ عناصر زنانه (تانیث) در الگوی تصویری فرشته با بنیان های روان شناختی و زیربنای تاریخی در آمیخته و ریشه هایی بس عمیق در گوهر هنر و فرهنگ ایران دوانیده است.
خلاصه ماشینی:
"پرسش تحقیق ١- آیا تجسم بعد مادی و جسمانی فرشته در هنر اسلامی، برگرفته از کهن الگوی تصویر فروهر پیش از اسلام است یا در مرحله انتقال فرهنگی پیش از اسلام به دوره اسلامی، نقش سیمرغ بر آن تأثیر گذارده است ؟ ٢- آیا مبانی اعتقادات دینی که به توضیح موجود ماوراء بشری فرشته میپردازد با معنا و عقاید مستتر در کهن الگوی موجودات الوهی دیگر مشابهت دارد؟ هدف تحقیق هدف این تحقیق بررسی تحولات نماد فرازمینی و مذکر فروهر زرتشتی و انتقال آن در پوشش کهن الگویی جاودانه به ادوار اسلامی همسان با عقاید دینی و مذهبی اسلام در راستای تأنیث فرشتگان است .
بنابراین ، از توضیحات بالا میتوان به این موارد پی برد: الف ) فره یا فر، جزء نخستین فروهر (فر+ وهر)، به معنای پیروزی و تقدیر در نقش برجسته های ادوار ساسانی در قالب فرشته نیکه ، نمایان شده است ؛ علاوه بر آن، هویت ایرانی فروهر هخامنشی، در حلقه ای که در دست فرشته است ، حلول مییابد.
ب) فرشتۀ شخصی (و به تعبیر دیگر فره) و هم راه با موجودات، که در دین اسلام به صورت جفت (روز و شب ) آمده است ؛ و در مرحله انتقالی زرتشت به اسلام، توسط سهروردی به جبرییل و شرح دو بال وی (نور محض و تاریکی)، تعبیر شده است ، ریشه در التقاط فرهنگی و بصری ایرانیان عصر ساسانی با فرهنگ رومی و یونانی سلوکیان و اشکانیان دارد."