چکیده:
در پژوهش حاضر قصّة سلیمان(ع) که از شناخته¬شده¬ترین قصّههای دینی در جهان است و در ترجمة تفسیر کهن طبری هم روایت شده، بر پایة نظریّة ریختشناسی «پراپ» ارزیابی شده است. در این قصّه، شمارگان شخصیت¬ها و خویش¬کاری¬های آنها با چارچوب نظریّة پراپ و تبصره¬های نظریّة او، همخوانی بسیار نزدیکی داشته و هر سه حرکت قصّه، حرکت¬هایی از گونة نخست الگوهای حرکتی شش¬گانة پراپ را نمایش داده¬اند. از آنجا که نظریّة پراپ بر پایة مقایسة ساختار¬ قصّه¬های پریان روسی سامان پذیرفته و به شاخ ¬و برگ¬های کمّیت¬زای قصّه¬ها چندان توجّهی نداشته، در مطالعة قصّه¬ای از ردة قصّه¬های قرآنی نیز سودمند واقع شده است. حوادثی که در قصّة سلیمان(ع) اتّفاق افتاده، بسیار مشابه حوادث قصّههای پریان است و نویسنده را بر آن داشته تا دادوستد¬های تاریخی میان این دو قصه را نتیجه¬گیری کند.
Abdolghaher Jorjani is one of the well known rhetoricians and syntacticians of fifth century who is best known for his “construction theory” and “the meaning of meaning”. Two of his great books named Asrar al-balaghah and Dala''il al-I''jaz explain aesthetic issues of the discourse. What he has expressed about these imageries can also be useful for studying other literary devices. Although he has referred to simile، allegory، metaphor، and metonymy to explain the effective elements of aesthetics، the method he has used to analyze the aesthetic value of the text، and the effective factors he presented for aesthetic analysis of the imageries can also be useful in studying other figures of speech. Using a descriptive-analytical approach، and according to Jorjani’s views، this study aims at analyzing the function of contradiction and conflict in the aesthetic analysis of Attar’s sonnets. This study attempts to show that what Jorjani had considered to be important aesthetic factors can be found in different representations of the elements of contradiction and conflict (e.g. antonyms، different types of paradox، etc.). Based on the findings، contradiction is one of the effective elements of literariness of the text.
خلاصه ماشینی:
قصه سلیمانبن داوود علیه السلام قصة حضرت سلیمان (ع) از سه حرکت تشکیل شده است که ساختار هر کـدام از ایـن حرکت ها، به تفکیک تبیین و تحلیل می شود.
حرکت آغازین قصة سلیمان (ع) از گونة نخست الگوهای شش گانة حرکتی پـراپ اسـت که با نیاز به گسترش آیین یگانه پرستی آغاز می شود و پس از نبرد با شخصیت شریر، با بـه دست آوردن مال و خواستة وی و ازدواج با دخترش پایان می پذیرد: / نمودگار برآمده از خویش کاریهای حرکت اول قصه : **H I W G١ C a٦ این حرکت از طریق نبرد قهرمان با شریر و پیروز شدن قهرمان (I _H ) بسـط یافتـه (26) است .
بنا بر آنچـه گفتـه شـد، حرکـت دوم قصة سلیمان (ع) نیز الگویی از نوع نخست الگوهای حرکتی پراپ در قصه های پریان دارد: / نمودگار برآمده از خویش کاریهای حرکت دوم قصه : EX K٥ B٥ A١٢ حرکت دوم قصه ، فاقد هرگونه بسط و کشمکشی است ، زیرا شرارت شریر و مصـیبت برآمده از آن با مشیت الهی برطرف مـی گـردد و شخصـیت قهرمـان قصـه در آن نقشـی ندارد.
بلقیس پس از شناختن شکوه ملکت قهرمـان (Q) اسـت کـه تـن بـه همسری سلیمان (ع) می دهد و حرکت این بخش از قصه به پایانة خود مـی رسـد.
قصة حضرت سلیمان (ع)، از برجسته ترین قصه های قرآنی است که در این پـژوهش بـا بهرهگیری از نظریة ریخت شناسی ولادیمیـر پـراپ ارزیـابی شـده اسـت .