چکیده:
ابوالولید محمدبن احمدبن رشد معروف به ابنرشد یکی از معروف ترین مفسران آثار ارسطو در اندلس قرون وسطی می باشد. وی بر خلاف برخی اندیشمندان مسلمان که خردورزی در متون دینی را نادرست میدانستند، به دلایلی از آیات و روایات توجه می دهد که نه تنها خردورزی در متون دینی نادرست نیست بلکه از نگاه دین ضروری است. از سویی دیگر، توماس آکویناس در حوزه مسیحیت با ارائه ی مبانی مختلف، به خردورزی در متون دینی خود پرداخته و اندیشمند دینی را کسی می داند که اندیشه و استدلال را در آن متون به کار می گیرد. این مقاله با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی در پی واکاوی دیدگاه هر یک از ابن رشد و آکویناس درباره خردورزی در متون دینی بوده و به این نتیجه می رسد که آکویناس به واسطه ی استادش یعنی آلبرت کبیر از آثار ابن رشد مسلمان استفاده نموده و آن را واسطه ای برای فهم بهتر آثار ارسطو قرار داد.
خلاصه ماشینی:
آن چه در این مقاله که با شیوه ی توصیفی ـ تحلیلی نگارش شده نتیجه گرفته میشود این است که ابن رشد که شارح برجسته آثار ارسطو در حوزه اندلس قرون وسطی می باشد، با توجه دقیق به خردورزی در متون دینی توانست به واسطه ی آلبرت کبیر، مورد توجه توماس آکویناس3قرار بگیرد.
بنابراین، شارح بودن و پذیرش فلسفه به این معنی نیست که ابن رشد با چشمانی بسته همۀ آراء فلسفی را بپذیرد بلکه خود معتقد است که با واقع بینی و داوری صحیح به آنها نظر میکند (دبور، 1376، ص638؛ نصری، 1379، ص255).
<H2>تاثیر ابن رشد بر آکویناس</H2> پس از آنکه تمدن اسلام در مکانهای مختلف از جمله اندلس، دورۀ طلایی علوم رایج و فلسفه را سپری وبه اوج قله علوم به واسطه دانشمندان روشنفکر و متدین خود دست یافت و توجه دانشگاههای اکثر کشورهای جهان را به خود جلب کرد، مدرسان مسیحی اروپایی به فکر انتقال این علوم به دانشگاهها و مراکزعلمی خود افتادند و برای آشنایی با علوم اسلامی به خصوص فلسفههای موجود در فضای اسلام برنامه های کوتاه مدت وبلند مدتی پیاده کردند که به بخشهایی از آن اشاره میشود.
ابن رشد خطری را که متوجه وحدت جوهر است، آن گاه که برای آن وجودی به صورت عرض قائل شوند، آشکار کرده که آکویناس از این جهت از وی بهره برده است(ژیلسون، 1370،ص257).
آن چه به طور اجمالی از این مقاله نتیجه گرفته می شود آن است که ابن رشد به عنوان مفسر آثار ارسطو، به خردورزی در متون دینی معتقد بوده که این اندیشه بر توماس آکویناس موثر بود.