چکیده:
امیرخسرو دهلوی مشهور به «سعدی هند»، از شاعران و عارفان فارسی زبان دهلی است که از دو جنبه ادبی و عرفانی شایسته بررسی و تحقیق است. به مکتب عشق در عرفان اسلامی و ایرانی میپیوندد و در اشعار و نوشتههای خود با هنرمندی به مبانی فکری عرفانی میپردازد. یکی از محوریترین مبانی فکری او اعتقاد به ولایت و جایگاه انسان کامل در هستیشناسی و انسانشناسی اوست، در این مقاله نقش مقام چنین انسانی در اشعار او بررسی و ویژگیهای آن بیان میگردد. بیتردید در منظومههای او نیز شخصیتهای داستانی، با توجه به ویژگیهای انسان کامل تصویرسازی میشوند و نقشهایی در حوزه چنین کارکردی را ایفا مینمایند. انسان کامل در شخصیتهای الهی مانند پیامبر اکرم(ص) و اسطورهای چون اسکندر بروز میکند.
خلاصه ماشینی:
"در نهایت مانند سیمرغ عطار به وادی توحید و فنا نائل میشود: چو بگشاد چشـم و چـپ و راسـت دیـد همان دید چشمش کـه مـیخواسـت دیـد (همان : ٥٥٢) انسان کامل را سایۀ خدا میداند که تمثیلی زیبا در ترسیم این جایگاه به شمار میآورد: العـــیش کـــه روی پادشـــا را دیـــدیم دیباچــــۀ عــــزت و عــــلا را دیــــدیم پیغمبــر را ســایه ندیــده ســت کســی مـــاییم کـــه ســـایۀ خـــدا را دیـــدیم (دارابی، ١٣٩١: ٥١٠/٢) او پیامبر اکرم (ص ) را انسان کاملی میداند که معراج نمونه ای از داستان قرب او بـه حـق است که عقیده دارد بیشک حق را دیده و البته منظور با حضور است : کـــی شـــود مـــردم آســـمان را تـــاج جــز محمــد کــه راســت ایــن معــراج یافـــت در خـــود عطـــای افـــزون را دیــد بــیشــک خــدای بــی چــون را (دهلوی، ١٩٧٢: ٣) در اغلب منظومه های خود به ماجرای معراج اشاره دارد و آن را رمزی برای سـیر الـیالله میداند که با نورافشانی همراه است : آن حـــرم قـــدس چـــو واپـــس فکنـــد نــــور در اقصــــای مقــــدس فکنــــد (همان ، ١٩٧٥: ٢٣) چــو بــر محــراب اقصــی ریختــه نــور جنیبـــت رانـــده ســـوی بیـــت معمـــور (همان ، ١٩٦١: ٣٦) از طرفی بین انسان کامل و خداوند فاصله ای قائل نمیشود که اشاره بـه مقـام فنـا و بقـا هم دارد: از عــــز محمــــد ار نــــداری خبــــری کـــن از ره عقـــل در شـــهادت نظـــری الله و محمدســـت پیوســـته بـــه هـــم یعنــی کـــه میانشــان نگنجـــد دگـــری (همان ، ١٣٦١: ٦٢٥) چرا که او جلوة حق میگردد و هستی از او و برای اوست : وجــــودش جهــــان را کلیــــد آمــــده جهـــــان از پـــــی او پدیـــــد آمـــــده همـــه هســـتی عـــالمش زیردســـت کـه هسـت از پـی او شـده هرچـه هسـت (همان ، ١٩٤٨: ١٤) ٦- انسان کامل نمونۀ اسطوره و زیبایی امیرخسرو در انسان شناسی خود از عناصر اسـطوره ای ایرانـی و هنـدی و اسـلامی بهـره میگیرد و با بهره گیری از زیباییشناسی، خلاقیت هنری و معنیآفرینی خود تـلاش دارد تـا انسانی چندفرهنگی و یا پذیرندة فرهنگ آشتی و با اندیشه هـای ترکیبـی و زیبـاییگـزین را شناسایی و دنبال کند و از عناصر برجستۀ هنری همه استفاده کند."