خلاصه ماشینی:
"*در پارهای از آبادیهای سبزوار؛در سالهای کمبارانی الاغی را بزک میکنند و گروهی از بچهها با بزرگترها،همراه خر به کوه میروند و این شعر را میخوانند؛ چولی قزک بارونی کن یک من نون ارزونی کن گندما به زیر خاکه از تشنگی هلاکه *ژرف نیشابور در اینآبادی اگر در شیشههای چهل و شش،پنجاه و شش و شصت و شش[یعنی 66 روز پس از نوروز]باران نبارد،اتالو یا همان چولی قزک را درست میکنند و دسته راه میاندازند و به در خانهها میروند تا آرد جمع کنند.
در جستجوی ریشههای آیینها در نگاه نخست به نمونهایی که پیشتر،از آیینهای بارانخواهی ارایه شد،میتوان دید که پوستهء بیرونی آنها بسیار متنوع و رنگارنگ است و همین گونهگونی،اندیشه را در دریافت هم ریشگی آیینها دچار تردید میکند،اما ژرفانگری بیشتر دیدگاهی تازه در پیش روی میگشاید که با دستیابی به سازههای همسان در ساختار این آیینها میتوان همریشگی آنان در سراسر فلات ایران به نمایش گذارد و نشان داد که چگونه پدیدهء اقلیمی خشکسالی که هرچند در این اقلیم روی میدهد،بر زندگی،اندیشه و فرهنگ انسان در این نوع آب و هوا اثر گذارده است.
در آیینهای بارانخواهی روستاهای فریمان آب ریختن بر روی افراد و یا کسان«به صورت خیس کردن زنی»،شاید اثر رنگ باختهای باشد از فرشتهء باران که در روزگار پس از اسلام جای خود را به زنی سیده داده است،اما همین نماد، بخاطر فرهنگ شهری و فواصل میان خانوادهها جای خود را به مردی سید داده است و رو به قبله نشاندن وی و از او خواستن که درخواست باران نماید،تلاشی برای تحکیم بیشتر جنبهء مذهبی آیین است."