چکیده:
جغرافیای اجتماعی تجلی گاه تعامل میان دانشی
ضیاتوانا محمدحسن*
* دانشگاه شهید بهشتی
هر چند تخصص گرایی و کاربردی نمودن علم از مهمترین راهکارهای توسعه در قرن بیستم به شمار می رود، اما از سوی دیگر، ارتباط منطقی بین علوم با توجه به فرایند رو به گسترش پدیده جهانی شدن، ضرورتی دوباره یافته است.
دو دهه پایانی هزاره دوم را می توان شروع نگرشی تازه بر علم دانست. با وجود نوآوری، از نظریه تا عمل، جامعه علمی به این باور رسید که حتی مدرنیسم و مدرنیته نیز پاسخگوی تحولات به سرعت رو به رشد جامعه انسانی نیست. شاید هم بدین نیاز بود که مفاهیم و مکتبهای جدیدی چون پست مدرنیسم، بازساخت، پارادایم و ... پا به عرصه حیات نهادند و بر مضامین و نظریه های پیشین نظیر کارکرد وساختار گرایی، هرمونوتیک و ... با نگاهی نو نگریستند. در این میان، درک و قبول گردیدکه تخصص گرایی، در عین حال که علم را دقیقتر و ژرفتر کرده است، اما رویکرد پیوندی و تعاملی رشته های گوناگون علوم به یکدیگر، در قالب فلسفه علم، به منزله رهیافت جدید است. چنین ارتباط و همکاری تنگاتنگ، که می توان به دیده قرارگیری علوم در جریانهای دیالوگی و دیالکتیکی به آن نگریست، سبب نوزایی و شکل گیری شاخه های علمی در چارچوب مفهومی "بین رشته ای" گردید و مفاهیمی نظیر "توسعه پایدار"، "توسعه همه جانبه"، "محلی- جهانی" و ... کار آمدی خود را نشان داد. دانش جغرافیا به لحاظ گستردگی قلمرو علمی خود و این که تنها دانشی است که روابط متقابل جامعه انسانی و محیط طبیعی در جریان دیالکتیکی و بازتاب مکانی- فضایی آن در سطوح خرد و کلان را محور اصلی کار خود قرار داده است، نقش آفرینی شایسته ای در این نوزایی دارد. در این میان، جغرافیای اجتماعی به عنوان پلی میان دیدگاههای جامعه شناختی و جغرافیاشناختی، یکی از مظاهر چنین تعاملی شناخته می شود.
خلاصه ماشینی:
"دانش جغرافیا بهلحاظ گستردگی قلمرو علمی خود و اینکه تنها دانشی است که روابط متقابل جامعهء انسانی و محیط طبیعی در جریان دیالکتیکی و بازتاب مکانی-فضایی آن در سطوح خرد و کلان را محور اصلی کار خود قراد داده است، نقشآفرینی شایستهای در این نوزایی دارد.
چه در شکل تأمین معیشت و ادامهء حیات و چه بهگونهء تأمین امنیت و بقای کل جامعه؛در سطوح خرد(محلی/فردی و خانواده)و کلان(ناحیه و فراناحیهای/گروههای اجتماعی،ملتها) تجلی مییابد جغرافیای اجتماعی قرار گرفت(شکل 3) (به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل 3 تبیین علمی جغرافیای اجتماعی از دیدگاه بوبک و هارتکه هرچند کار و به تبع آن کارکرد یک مفهوم اقتصادی- اجتماعی تأثیرگذار است،اما به لحاظ ارتباطش با جغرافیا،این امکان را فراهم میکند تا بتوان مسائل اساسی وابسته به سرزمین را -در مقیاس محلی،ناحیهای و فرا ناحیهای-پایهریزی کرد.
پس،در جغرافیای اجتماعی نمیتوانیم صرفا به تبیین بازتاب فرایندهای اجتماعی در شکلگیری فضا و سرزمین بسنده کنیم،بلکه ارزشیابی و میزان تأثیرپذیری انسانها از فضای ساختهشده پیرامون و بهدست خود نیز باید مدنظر قرار گیرد،در این حالت،گویی هر فرد در میان تاروپودی از شبکه روابط فضایی تنیده شده،زندگی میکند.
برای کاهش این معضل و نیز دستیابی به توسعهء پایدار در مفهوم وسیع آن،بویژه تأکید بر ابعاد مردمی و بهرهگیری از دانش بومی،نهتنها باید معنای نمادین و تأثیر پیچیده فضا را در رفتار فردی و گروهی جامعه از مجرای فرایند شناخت درنظر گرفت،بلکه یکی از خواص این دیدگاه آن است که فضا قابلیت ترکیب تخیلات جغرافیایی و علوم اجتماعی را با تمام پیچیدگیهایشان داراست."