چکیده:
کتاب بحران در جامعه شناسی: نیاز به داروین اثر جوزف لوپریاتو (1928-2015) جامعه شناس
ایتالیایی و دانشجوی سابقش تیموتی آلن کریپن پس از هفده سال از انتشار متن اصلی (لوپریاتو
و کریپن، 1999 ) با ترجمه حسین حسنی در تابستان 1395 به بازار کتاب عرضه شده است.
نویسنده اصلی کتاب با ترجمه مقاله اش با عنوان «ویلفردو پارتو: دیدگاه زیست شناسی
اجتماعی، نظام و انقلاب» (لوپریاتو، 1372) برای پژوهشگران ایرانی تاحدی شناخته شده است.
کتاب از سه بخش و در مجموع نه فصل تشکیل شده است. بخش اول با عنوان «از نویدهای
نخستین تا عمیق تر شدن بحران» به داعیه های تکاملی بنیانگذاران جامعه شناسی و سپس
فراموشی آنها و بالاخره عمیق ترشدن بحران در جامعه شناسی می پردازد. در بخش دوم با
عنوان «عناصر نظریه ی تکامل» به بررسی نظریه انتخاب طبیعی داروین و عناصر علم رفتار
تکاملی پرداخته میشود. در بخش سوم نیز با عنوان «انطباق پذیری گزینشی و دلالت های
کاربردی آن» وابستگی امر فرهنگی به امر زیستی و به عبارت بهتر بنیادهای زیستی حوزه هایی
چون تمایزات جنسیتی، قشربندی اجتماعی، و قومیت مورد بررسی قرار میگیرد. با توجه
به مجموع آثار این دو نویسنده، آنان را می توان مدافع گسترش رویکرد نو داروینی ، رویکرد
نو پارتویی در جامعه شناسی یا هوادار زیست شناسی اجتماعی ، جامعه زیست شناسی
(ویلسون، 1975 )، علم رفتاری تکاملی و علم اجتماعی تکاملی و رفتار اجتماعی حیوانی
دانست. این نوشتار به نقد محتوایی اثر یعنی دیدگاههای نویسندگان کتاب می پردازد و
بنابراین واجد نقدهای احتمالی درباره ی ویژگی های شکلی و ترجمه محتوایی کتاب نمی باشد.
خلاصه ماشینی:
"یـا زیست شناسـی اجتماعـی بـا وجـود تـلاش خـود بـرای رهایـی از بحـران نسـبیت فرهنگــی بــه شــیوة دیگــر در ایــن دام گرفتــار نمی شــود؟ بــا توجــه بــه شــکل گیری غرائــز و عواطــف توســط فرهنــگ چگونــه می تــوان از قانونمندبــودن رفتــار آدمــی در رابطــه بــا زمینه هــای زیســتی آن ســخن گفــت ؟ به عبــارت دیگــر یــک اســتعداد زیست شـناختی لزومـا بـه یـک رفتـار معیـن نمی انجامـد و ممکـن اسـت ده هـا پیامـد مختلــف به همــراه داشــته باشــد.
چــرا بایــد معیارهــای تکامــل اجتماعــی را به نفــع توجــه بــه تکامــل زیســتی کنــار نهــاد؟ چــرا بایــد پذیرفــت کــه ایــن جهت گیــری تکاملـی قـادر بـه تغییـر ذهـن انسـانی نمی باشـد؟ چـرا نتـوان «قانـون تحـول ذهـن » را به عنــوان پایــۀ نومولوژیــک جامعه شناســی پذیرفــت ؟ قانــون تحــول ذهــن بــه شـیوه های مختلـف توسـط جامعه شناسـان کلاسـیک از کنـت و توکویـل تـا مارکـس و اسپنسـر و زیمـل و وبـر و دورکیـم بارهـا و بـا مفهوم پردازی هـای گوناگـون مـورد توجــه قــرار گرفته اســت .
در الگــوی موردنظــر دورکیــم ، فرهنــگ بــرای فائق آمــدن بــر محدودیت هــای زیســتی زندگــی بشــر بــه راه حــل ابـداع سـازمان های اجتماعـی جدیـد بـرای کنتـرل امـر خـاص توسـط امـر عـام روی مــی آورد: «همان طــور کــه تعارض هــای فــردی و خصوصــی جــز به مــدد دخالــت سال چهارم ، شمــــارٔە ۱۳ تنظیم کننــدة جامعــه حل شــدنی نیســت و تنهــا جامعــه اســت کــه می توانــد بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــار ۱۳٩٦ تعارض هــای خصومت آمیــز خصوصــی را مهــار کنــد، تعارض هــای مابیــن جوامــع 31150 نیــز جــز از راه دخالــت قواعــد و مقــررات جامعــه ای متشــکل از تمامــی جوامــع حــل نخواهــد شــد."