چکیده:
فوکو میگوید: «تاریخ یک قانون دارد؛ هر قدر خواست یک ملت سادهتر باشد، وظیفهی سیاستمداران آن پیچیدهتر
است...»؛ و شاید هیچ خواستی بدیهیتر و در عین حال سادهتر از «امنیت» برای مردم یک جامعه نتوان تصور نمود.
این در حالی است که از دیرهنگام تاکنون، مفهوم امنیت در مقام دانشواژهای غلیظ، قابل حس و خواستنی، اما
غیرشفاف، دیرادراک و توهمزا در تاریخ بشر حضور دارد؛ و این ابهام ـ به تعبیر سوسوری آن ـ با همنشینی و همزمانی
با فراز و نشیبها و تغییر و تحولات پیچیدهی تاریخ حیات بشری به جانشینی و در زمانی با مفهوم «ابهام» درآمیخته
است.
شاید «زندگی امن» نخستین تمنای بشر بوده است، چرا که عالیترین درخواست بشر در
مقام اولویت تمنیات انسان سالم و تعالی طلب متأثر از فطرت پاک انسانی ـ یعنی آزادی
ـ در پرتو اولیت بخشی به مفهوم امنیت حاصل میآید؛ و در پرتو حرکت آزادانه ـ
آزادی طبیعی فطری ـ در جامعهای با ساختار متضمن امنیت «انسان آزاد» ـ آزادی
آگاهانه ـ کمال انسانی و جوامع انسانی فراهم میگردد. از همین رو «جامعه امن» در
نگاه استراتژیسینهای مدرن زیربنای توسعه پایدار تلقی میشود؛ و در مقام اهمیت،
جانشین قدرت و
همنشین منافع ملی است.
مقاله حاضر، با تأکید بر این اهمیت؛ و بازگشایی اتمسفر گفتمانی این بحث در پرسه گشایی (مقدمه) آن، از طریق
نگرش بر دقایق گفتمانی مفهوم امنیت در دو سطح «انسانی ایرانی» و «انسان فراهمسنگ ایرانی» به بررسی
دیرینهشناسی و تبارشناسی گفتمان امنیتی در ایران پرداخته و رستنگاه نگرش امنیتی در ایران را در همنشینی مفاهیم
«قدرت، حق و عدل» بازیافته است. بررسی حاضر، گفتمانهای امنیتی را در زمانهای متفاوت متون تاریخی به اجمال
مورد بررسی قرار داده؛ در متن با پردازش گفتمان امنیتی عصر پهلوی به پژوهشی اجمالی در گفتمانهای امنیتی پس از
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران همت نهاده است و در پایان با تأکید بر تلاش بر ایجاد صورتبندی گفتمانی «سیاست
محور فرهنگگرا» به «دکترین انزواطلبی فعال» از برون در صحنهی بینالمللی مبتنی بر «انباشت قدرت در درون» تأکید
داشته براساس «دکترین مشارکت فعال در درون» بر ایجاد «پاسیفیسم سیاسی» (مکتب آرامشطلبی سیاسی) به عنوان
محیط مهندسی نیروی انسانی ابرام ورزیده است.
«تاریخ یک قانون دارد: هرقدر خواست یک ملت سادهتر باشد، وظیفهی سیاستمداران آن
پیچیدهتر است...»
میشل فوکو؛ «قیامی با دستهای خالی»
خلاصه ماشینی:
"تاریخ حیات ما نیز بر وجود این «روابط قدرت» صحه میگذراند؛ اما آیا نمیتوان را فقدان فلسفهی اخلاقی مناسب در مورد قدرت در سطحهای «انسان ایران» و «انسان فراهمسنگ ایرانی» را عامل انسدادی آشکار شدن «دانش تولید» شده از این ارتباطات قدرتی دانست؟ بر این نکته تأکید دارم که به رغم سابقهی دیرینه «مفهوم امنیت» و «کنشهای گفتمانی امنیتی» «گفتمان علمی امنیت ملی» حتی در سطح جهانی به طور عمده محصول سالهای پس از جنگ جهانی اول و دوم است؛ اما باید بر این نکته نیز اشاره کنیم که با وجود تلاشهای فراوان هنوز «ایران» ما، از ضعف گفتمان امنیتی در رنج است؛ از اینرو در پرتو بسیاری از تلاشهای مخلصانه پس از انقلاب اسلامی در ایران، به جای محصول به جامعهی امن نوعی تلاش در حصول به «جامعهی امنیتی» را بر تابانده است.
در دنیای فرامدرنی که دیگر «نه دوستدایم» و «نه دشمن دایم» و حتی «منافع دایم» وجود ندارد و در بافتی که در پی یکجانبهگرایی هژمونیک به سر میبریم، دستیابی به اهداف و منافع ملی در پرتو گفتمان فرهنگ محور سیاستگرا، سویهای ایده آلیستی پیدا میکند و آرمانی زیبا اما دست نیافتنی یا حداقل سخت الوصول و تقیل الحصول مینماید؛ که اگر چه دارای دقایقی بسیار بدیع، روشن و شفاف است ولی در فضای کدر، چند هستهای (یا اوربیتالی) بودن مرکز ثقل گفتمانهای امنیتی، عدم تعریف و تعیین دقیق دقایق و عناصر شکل دهندهی گفتمان امنیتی، فقدان ملاکها ومعیارهای مشخص و با ثبات (نسبی) برای تعریف «خودی» و «دیگر» امنیتی، فقدان تحلیل مشخص از اوضاع مشخص، و دیوارهی شیشهای جامعهی امن در لایههای مختلف حیات برونی و درونی ما، این رویکرد را در صورت عدم عنایت به بافت موقعیتی وضعیت گذار در لایههای متعدد بینالمللی، منطقهای و ملی یا لایههای فراملی، فروملی و ملی با چالشهای جدی روبهرو میسازد."