چکیده:
قاطبه دانشمندان مسلمان بر اساس دلالت آیات قرآن و بر پایه مبانی علمی، القای معانی و الفاظ قرآن را الهی دانستهاند.در مقابل، دیدگاه شاذی تنها القای حقیقت وحی و معانی آن را از سوی خدا، و گزینش الفاظ و واژگان وحیرا از سوی پیامبر میداند. به اقتضای این نظر، شخصیت پیامبر، تاریخ زندگی و احوال روحی او اعم از غم و شادی، در چگونگی انتخاب گزارهها و واژگان وحی و اوج و حضیض آیات تاثیرگذار است. در این میان، معدودی قائل شدهاند که برای قابل فهم کردن حقیقت متعالی وحی به اذهان مردم، پیامبر بهناچار در مورادی از دانش رایج در جامعه خود استفاده کرده است؛ دانستههایی که چهبسا در ادوار بعدی و بر اساس پیشرفت علم بطلان آنها به اثبات رسیده است؛ درحالیکه وی تنها مامور ابلاغ وحی الهی بوده است. در این مقاله تبیین میشود که قرآن همانند همه موجودات عالم، مراتبی دارد که این مراتب کاملا با یکدیگر تطابق دارند و در نتیجه، مرحله لفظی و ملکی قرآن بازتابدهنده مرتبه ملکوتی آن است و بر مبنای اصل انطباق در همه مراحل، چیزی جز حق و صدق وجود ندارد. البته با این لحاظ که قرآن کلام وحی است و حقیقتی مستقل از وجود طبیعی پیامبر (ص) دارد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله تبیین میشود که قرآن همانند همه موجودات عالم، مراتبی دارد که این مراتب کاملا با یکدیگر تطابق دارند و در نتیجه، مرحله لفظی و ملکی قرآن بازتابدهنده مرتبه ملکوتی آن است و بر مبنای اصل انطباق در همه مراحل، چیزی جز حق و صدق وجود ندارد.
مرحله نازله این کتاب الهی نیز که تنزلیافته آن حقیقت متعالی است، به زبان و لفظ عربی و در قالب الفاظ آیات و سورهها بر وجود حضرت ختمی مرتبت نازل شده است.
در آیات «وأنزل لکم من ﭐلأنعام ثمانیة أزواج» (زمر: 6) و آیه «وأنزلنا الحدید» (حدید: 25) نیز نزول که به معنای خلقت به نحو انحصار است، توأم با قدر شده است؛ بهگونهایکه به هیچ وجه انفکاکش ممکن نیست و این حصر میرساند که کینونت و ظهور زید به وجود، توأم با همان اندازههای معلومی است که دارد، پس وجود زید وجودی محدود است.
از این بیان روشن میگردد که «قدر» عبارت از خصوصیت وجودی و کیفیت خلقت هر موجودی است؛ همچنانکه از آیه «ﭐلذی خلق فسویٰ*وﭐلذی قدر فهدیٰ؛ همانکه موجودات را آفرید و اجزای آنها را هماهنگ ساخت و آنکه برای آفریدگان حدی معین کرد و آنها را به آنچه که برایشان تقدیر کرده است هدایت کرد» (اعلی: 2 و3) و آیه «الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما همان کسی است که هستی در خور هر چیزی را به آن داده، سپس آن را به راه کمال هدایت کرده است» (طه: 50) نیز استفاده میشود، چون آیه اولی هدایت را بر خلقت و تسویه و تقدیر هر چیز مترتب میکند و در آیه دومی، بر إعطای خلقت مخصوص هرچیزی مترتب میشود.
بر اساس این آیه هرچه در عالم ماده وجود دارد، در مرتبه بالاتر نیز نزد خدای متعال با مقداری که البته فاقد ویژگیهای جسمانی و مادی است، معلوم و معین است (طباطبایی، 1391ق، ج 11: 306).