چکیده:
شعر گفتار، یکی از جریانهای برجسته شعر معاصر و شعری مخاطبمحور است که در آن کنش القایی گفتار، مهمترین عامل در برقراری ارتباط میان متن و خواننده به شمار میآید. در این مقاله، شعر زایا و باز «نوبت» از مجموعه «سفر به خیر» سید علی صالحی به روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر رویکرد نشانهشناسی «ریفاتر» بررسی میشود. هدف از این پژوهش، درک ظرفیتها و خوانشی جدید از شعر گفتار است. در خوانش دریافتی شعر «نوبت» که با تکیه بر نشانههای مستقیم صورت میگیرد، دلالت نهایی شعر، توصیفی صریح از آمیختگی رفتن و اندوه است. امّا در خوانش دیگر متن که با توجّه به کاربست چارچوب نظریه ریفاتر انجام شده، خواننده از نشانههای نشاندار و غیر مستقیم فضای روایی به فضایی سیاسی- عاطفی میرسد؛ چنان¬که مرگ، دلالت نهایی شعر است و سیر زندان- ترانه- مرگ، چرخهای مطابق با چرخه عناصر غیر دستوری، انباشتها، منظومههای توصیفی، هیپوگرامها و فضای بینامتنی از صدای «شاملو» و صدای دو شعر از «احمدرضا احمدی» و «حافظ موسوی» با شبکه دلالتی همسان مرگ است.
Colloquial poetry is one of the prominent trends in contemporary poetry. This kind of poem، in which induced speech act is the most important factor in communication between text and reader، is audience-oriented. In this paper، “Nobat”، a generative and open poem from “Safar be kheyr” Collection by Seyyed Ali Salehi، is investigated by descriptive-analytical method with an approach to Michael Riffaterre Semiotics of Poetry. The purpose of this study is to understand the capacity and a new reading of colloquial poetry. In heuristic reading of “Nobat”، which is based on direct signs، the final implication of the poem is an explicit description of combined senses of leaving and grief. But، in another reading of the poem، in which Riffaterre’s theoretical framework is employed، a reader moves from marked and indirect signs of the narrative space to a politicalemotional space; as if death is the ultimate indication of poetry and imprisonment - chanting – death is a cycle in accordance with nongrammatical elements، accumulations، descriptive systems، hypograms، and the intertextual space of Shamloo's voice and the sound of two poems by "Ahmad Reza Ahmadi" and "Hafez Mousavi" with similar implications network of death.
خلاصه ماشینی:
اما در خوانش دیگر متن که با توجه به کاربست چارچوب نظریة ریفاتر انجام شـده ، خواننده از نشانه های نشاندار و غیر مسـتقیم فضـای روایـی بـه فضـایی سیاسـی - عاطفی میرسد؛ چنانکه مرگ، دلالت نهایی شعر است و سیر زندان- ترانه - مـرگ، چرخه ای مطابق با چرخة عناصر غیر دستوری، انباشت ها، منظومـه هـای توصـیفی ، هیپوگرام ها و فضای بینـامتنی از صـدای «شـاملو» و صـدای دو شـعر از «احمدرضـا احمدی » و «حافظ موسوی» با شبکة دلالتی همسان مرگ است .
پژوهش حاضر، نمونه ای از شعر گفتار را با تکیه بر نشانه ها و کارکردهای آن در مـتن و بینامتن با تأکید بر نظریة ریفاتر بررسی می کنـد و بـا توجـه بـه شـبکه هـای مختلـف به هم پیوستة حاصل از نشانه های متن و قوة تداعی ، به درک دلالتی واحد در این شـعر و رابطة بینامتنی آن با دیگر اشعار می رسد.
خوانش دریافتی (رسیدن به معنا) چرخة نظریة مایکل ریفاتر خوانش پس کنشانه حضور عناصر غیردستوری انباشت منظومه های توصیفی هیپوگرام ماتریس وحدت شعر (دلالت ) شکل ١- چرخة نظریة مایکل ریفاتر شعر «نوبت » ما سه نفر بودیم دست هامان بی سایه سایه هامان بر دیوار و چشم هامان رو به ردپای پرندگانی که در اوقات رؤیا رفته بودند، بعد هم اندکی باران آمد ما دلمان برای خواندن یک ترانة معمولی تنگ شده بود اما صدای شکستن چیزی شبیه صدای آدمی آمد.