چکیده:
فایده گرایی بهعنوان یک مکتب فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست در علوم اجتماعی و انسانی مختلف تاثیرگذار بوده است. در این میان ماهیت اجرایی رشته¬ی مدیریت باعث شده است که این عرصه بیش از همه آماده پذیرش فایده¬گرایی بهعنوان مبنای تئوری¬های خود باشد. به همین نحو، در میان عرصه¬های مختلف رشته مدیریت، عرصه¬ی تصمیم¬گیری بیش از همه از فایده¬گرایی تاثیر پذیرفته است و باوجود انتقادات فراوان واردشده به فایده¬گرایی، در هیچیک از تطورات تئوری¬های تصمیم-گیری مبنای فایده گرا دچار تغییر نشده است. در این پژوهش، با رهیافتی مبناگرایانه، نظریههای تصمیمگیری مدیریت به چالش کشیده شدهاند. در این راستا، نظریه رشد اسلامی، که جامعیت و جایگاه ویژه¬ای در نظام اندیشه اسلامی دارد، بهعنوان جایگزینی برای مبنای فایدهگرایی مطرح شد. به این منظور تلاش شد، پس از مقایسه تدقیقی فایده¬گرایی و نظریه رشد -که مستلزم تبیین تفصیلی هردوی این مفاهیم بود- اصول هر یک از این دو رویکرد استخراج شود. در ادامه، تلاش شد، با بررسی تئوری¬های تصمیم¬گیری فایده¬گرا، پس از نشان دادن وجه فایده¬گرایی این تئوری¬ها، اثرات تغییر مبنا از فایده¬گرایی به رشد اسلامی به نمایش گذاشتهشده؛ و کارایی عملیاتی مبنای رشد اسلامی برای تصمیم¬گیری در مدیریت تبیین شود. درنهایت، ویژگی¬های تصمیم¬گیری رشد محور معرفی شدند.
خلاصه ماشینی:
"همه نظریه هایی که به دنبال افزایش حداکثرسازی سود و کارایی (٣) هستند به این دلیل که با بخش «بیشترین نفع » از قانون اصلی بنثام همراستا است ـ و یا ادبیات رویکرد انتقادی در مطالعات سازمان و مدیریت ـ به این دلیل که میگویند باید به دنبال مسائلی بود که نتیجه اش مفید برای اکثریت اعضای سازمان باشد(٤) (مکولی و دیگران ، ١٣٨٩: ٤٧) و لذا با بخش «بیشترین تعداد» از قانون اصلی بنثام همراستا است ـ ، نشان از پذیرفته شده بودن این مبنا در تصمیم گیریهای سازمانی دارد؛ لذا با وجود همه تطورات نظریه های تصمیم گیری سازمانی، میتوان گفت که این نظریه ها از دید ارزشی و جهتگیری تغییر نیافته است و به گفتار ساده ، روح 1 - Simon, Herbert A and March, James G.
همین مادیگرایی در پیگیری دو قانون اصلی بهره وری یعنی «انجام دادن درست کارها و انجام دادن کارهای درست » به تولید محصولاتی با نیمه عمر کوتاه منجر شده است ؛ اما میتوان تصمیم گیری سازمانی در نظر گرفت که به جای پیروی از قانون بنثام بر مبنای دیگری هدایت شده باشد؛ به طور مثال مدیر یک کارخانه خودروسازی را تصور کنید که بین دو گزینه که بودجه ای را به بخش بازاریابی بدهد تا فروشش افزایش یابد و درنتیجه ترجیح خود را (و باقی همکارانش ) که در افزایش درامد است براورده کند و یا بودجه را به بخش تحقیق و توسعه اختصاص دهد تا خودروهایی با آلودگی کمتر تولید کند تا درنتیجه ، محیط زیست حفظ شود و در این راستا از میل خودش میگذرد درواقع در این مثال ، شاهد نقش عامل اهمیت دادن به حفظ و استفاده از منابع طبیعی در نظریه رشد هستیم (مطهری، ١٣٩٠: ١٠١)."