چکیده:
در این مقاله، بهمنظور تحلیل آگاهی و نگرش دانشجویان دربارۀ طبقه و اهمیت آن، دادههای دو پیمایش نگرشها و آگاهیهای دانشجویان ایرانی در سال 1382 و سال 1394 بهکار گرفته شده است. هدف پژوهش، تحلیل میزان آگاهی دانشجویان از طبقۀ اجتماعیشان، نگرش پاسخگویان به تأثیرگذاری طبقۀ اجتماعی در دستیابی به فرصتهای اجتماعی و اقتصادی و میزان تطابق شاخص عینی طبقات و ذهنیت افراد به طبقه است. دادهها براساس نظریۀ وبر تفسیر شدند. نتایج نشان میدهد بیشتر دانشجویان خود را متعلق به یک طبقۀ اجتماعی میدانند و بر این باورند که افراد جامعه نیز از تفاوت طبقاتی در جامعه آگاهی دارند. بین پایگاه اجتماعی-اقتصادی و آگاهی طبقاتی دانشجویان همخوانی وجود دارد. مطابق یافتهها، بیشتر دانشجویان خود را متعلق به طبقۀ متوسط میدانند. علاوهبراین، اکثر پاسخگویان معتقدند طبقه در دستیابی به فرصتهای اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار است. با وجود این، بیش از نیمی از آنها امید دارند پس از پایان تحصیلات و شاغلشدن، طبقۀ اجتماعی بالاتری داشته باشند.
This paper presents data from two surveys of attitudes and awareness of Iranian students in 1382 and 1394 to analyze their knowledge and attitude toward social class and its importance. The main goal is to analyze the students awareness of their social class, their attitude toward the impact of social class in achieving social and economic opportunities, and the correspondence of objective indicators and subjective about social class. The data was interpreted according to Weber. Findings showed that the majority of students considered themselves to be of a social class, and believed that people were aware of class differences in society. There is a correspondence between the students socio-economic status and their economic awareness about social class. Results indicated that most students considered themselves as belonging to the middle class. In addition, most respondents believe that social class affects on achieving social and economic opportunities. Nevertheless, more than half of them hope that after graduation and employment, they will be of a higher social class
خلاصه ماشینی:
هدف پژوهش ، تحليل ميزان آگاهي دانشجويان از طبقۀ اجتماعيشان ، نگرش پاسخگويان به تأثيرگذاري طبقۀ اجتماعي در دستيابي به فرصت هاي اجتماعي و اقتصادي و ميزان تطابق شاخص عيني طبقات و ذهنيت افراد به طبقه است .
حاکميت ديدگاه هاي نوليبرال که سبب نابرابريهاي گستردة اقتصادي و اجتماعي در بيشتر جوامع شده است ، فردگرايي روزافزون ، آگاهي افراد و گروه هاي مختلف جامعه از وضعيت طبقاتيشان و اهميت طبقه از نظر افراد در به دست آوردن فرصت ها، دلايل اصلي توجه دوباره به مفهوم طبقه در جامعۀ مدرن است ؛ براي مثال ، از ديدگاه سوج (٢٠١٦)، از سال ٢٠٠٠ به بعد به دليل افزايش نابرابري، تحليل طبقاتي در انگلستان احيا شده است .
بررسي و تحليل نگرش افراد به طبقه ، موضوع مهمي براي مطالعه به شمار ميرود؛ چراکه آگاهي افراد از طبقۀ اجتماعيشان ، نشان دهندة رشد فردگرايي و درعين حال اهميت مفهوم طبقه است (بک ، ١٩٩٢؛ الافسون ، ٢٠٠٣)؛ بنابراين ، افراد جامعه از جايگاه طبقاتي خود آگاه هستند و از عوامل و نتايج اقتصادي آن درک اساسي دارند (سوسناد و همکاران ، ٢٠١٣).
پرسش دربارة آگاهي طبقاتي در جامعه ، جايگاه افراد در ساختار طبقاتي جامعه و تأثير طبقه در به دست آوردن فرصت ها، بخشي از آگاهي طبقاتي است که در اين پژوهش علاوه بر تبيين آن ها، روند تغييراتي که در بيش از يک دهۀ گذشته ، در آگاهي از طبقۀ اجتماعي، نگرش به فاصلۀ طبقاتي و نابرابري در جامعه ، و امکان تحرک طبقاتي در ميان دانشجويان به وجود آمده است ، تحليل ميشود.