چکیده:
درآمدسازان اقتصاد جامعه چهار گروهاند (کیوساکی، 1383: فصل اول). دسته اول شغل کارمندی را برگزیده و ترجیح میدهند که از یک درآمد مطمئن و دائمی (هرچند کمتر از دیگران) بهرهمند باشند. عدهای دیگر تمایل دارند رئیس خود بوده و زیر بار دستورات دیگری نروند. این گروه خویشتنفرما میشوند؛ عدهای دیگر ضمن اینکه به شدت بر حفظ استقلال خود تاکید دارند به دنبال راه انداختن کسب و کاری بزرگترند. این افراد بدون آنکه کسب سود را هدف قرار دهند در موقعیتهای سودده شروع به فعالیت میکنند. این افراد، درآمد بیشتری از دوگروه پیشین خواهند داشت اما ریسک درآمدی آنها نیز بیشتر است. دسته چهارمی هم هستند که در هیچ کدام از گروههای ذکر شده جای نمیگیرند. این افراد، کسانی هستند که خود به دنبال درآمد نمیروند، بلکه سرمایهشان برای آنها درآمد میآورد. این افراد معمولا سرمایه لازم برای فعالیت گروه دوم و سوم را فراهم میکنند و در ازای آن در قسمتی از سود شریک میشوند. گروه دوم و سوم یک ویژگی خاص دارند که آنها را از دیگر افراد جامعه متمایز میکند. این ویژگی یک نیروی ویژه است که آنها را به راهاندازی یک کسب و کار جدید هدایت میکند. بدون وجود این نیروی ویژه امکان تحقق تولید به شکل امروزی آن ممکن نبود. زیرا حتی با وجود همه عوامل تولید مثل نیروی کار (که عرضهکنندگان آن، گروه کارمندان هستند) و سرمایه (که از طرف سرمایهداران تامین میشود)، باید نیرویی وجود داشته باشد که با تحمل ریسکهای بزرگ مالی و زمانی، این عوامل تولید را به هم پیوند داده و ضمن اینکه برای دیگران ثروت میآفریند، به خلق محصولی ارزشمند بپردازد. این نیروی ویژه همان است که در ادبیات امروز اقتصاد و مدیریت، کارآفرینی نام دارد. به خاطر نقش اساسی این نیروست که ادعا میکنیم بدون کارآفرینی تولید صورت نمیگیرد.
خلاصه ماشینی:
"زیرا حتی با وجود همه عوامل تولید مثل نیروی کار (که عرضهکنندگان آن، گروه کارمندان هستند) و سرمایه (که از طرف سرمایهداران تأمین میشود)، باید نیرویی وجود داشته باشد که با تحمل ریسکهای بزرگ مالی و زمانی، این عوامل تولید را به هم پیوند داده و ضمن اینکه برای دیگران ثروت میآفریند، به خلق محصولی ارزشمند بپردازد.
ادعای ما این است که علت رشد پایین اقتصادی در بخش خصوصی نه تنها فقدان فرهنگ کارآفرینی است بلکه در هر سه مرحله از ایجاد یک فعالیت کارآفرینی، موانع نهادی و ساختاری بسیاری وجود دارد که باید برای آنها چارهای اندیشید.
برخی از این موانع عبارتند از: 1- انحصار دولت: نامشخص بودن موفقیت افراد پر تحرک و وجود شواهد و شایعاتی مبنی بر اینکه «به علت ساختار انحصاری دولت، همواره تحرک در جامعه با شکست مواجه شده است» باعث میشود که افراد، تمامی فرصتهای فعالیت را در دست دولت بدانند.
در مجموع میتوان گفت که علت پایین بودن سطح فعالیت کارآفرینی در اقتصاد این است که اولا بخش خصوصی برای فعالیت اقتصادی خود به دولت اعتماد ندارد و ثانیا مهارتهای لازم برای اقدام به فعالیت را کسب نکرده است.
در صورتی که همه بتوانند در این بزرگراه به طور یکسان و بدون رانت با خلاقیت و نوآوری به رقابت بپردازند، هر کسی لاین حرکت خود را بر اساس سرعت و میزان رشد مورد نظر برای فعالیت کارآفرینی خود تنظیم خواهد کرد (قدس طینت، 1385).
اما نقطه مشترک این مدلها در موارد زیر است: - باور: همه مدیران ارگانهای دولتی و کارکنان آنها باید باور داشته باشند که همواره فرصت رشد در سازمان وجود دارد."