چکیده:
در میان آثار حکما و فلاسفه مسلمان به «منشأ لذت از اثر هنری» و «منشأ زیبایی» اشاره شده است. این بحث کما بیش در فلسفه غرب نیز تکرار شده است. در این بحث فلاسفه تلاش دارند منبع الهام زیبایی به هنرمند و چرایی و چگونگی درک زیبایی توسط مخاطب اثر هنری را بررسی کنند و زمینه بحث از «کیفیت درک زیبایی» را فراهم آورند. در این زمینه دو نظر اصلی مطرح شده است؛ نخست فیثاغورس و فیثاغورسیان بر این اعتقادند منشأ زیبایی هنر، حکایت کردن آن از افلاک است. این نظر که «محاکات از افلاک» نام گرفته است فواصل موسیقی را برابر فواصل افلاک از خورشید میداند و لذت از هنر را حاصل درک هارمونی موجود در افلاک میداند. در نظریه دوم حکیمان مسلمان معتقدند که زیبایی هنر به دلیل محاکات از زیباییهای بهشت است. قائلان نظریه «محاکات از عدن» معتقدند انسان به دلیل حضور در بهشت زیباییهای بهشتی را چشیده است و زیباییهای مادی این دنیا تداعی کننده همان زیباییها برای او هستند و در واقع این تداعی است که برای انسان لذت بخش است. مولانا به عنوان متفکر مسلمان هر دو نظریه را بیان میکند و ظاهراً طبق شواهدی که در ادامه آمده است از نظر دوم دفاع میکند.
خلاصه ماشینی:
منشأ لذت از اثر هنری نزد مولانا 1 سید حسین نواب استادیارگروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب تاریخ دریافت :٩٤/١٠/٢٤ تاریخ پذیرش : ٩٥/١٢/٢٠ چکیده در میان آثار حکما و فلاسفه مسلمان به «منشأ لذت از اثر هنری» و «منشأ زیبایی» اشاره شده است .
(مولوی, ١٣٨٩: ٢٠) و هر گاه این آفتاب زیبایی از تابیدن نور خود صرف نظر کند زیبایهای ظاهری زیبایی خودشان را از دست میدهند: آن شعاعی بود بر دیوارشان جانب خورشید وارفت آن نشان بر هر آن چیزی که افتد آن شعاع تو بر آن عاشق آییای شجاع مثنوی معنوی، ٣: ٥٥٢-٥٥٣ حسن صورت هم ندارد اعتبار که شود رخ زرد از یک زخم خار مثنوی معنوی، ٢٥٦:٦ باری تعالی آن مژده را مقدمه مژده اکبر گرداند که همه مژده ها عالم به پرتو مژده خویش است ؛ و اگر پرتو و تاب آن مژده اکبر نبودی، در جهان هیچ مژده را مزه نبودی، مزه خاک و کاه داشتی.
(شیمل ، ١٣٨٩: ٢٦٥) خاک زر می شود اندر کف «اخوان الصفا» خاک در دیده این عالم غدار زنیم دیوان شمس ، غزل ١٦٤٦ در اندیشه یونانی بیشتر موسیقی مطرح شده است و الحان موسیقی و آواهای موسیقیایی را راز نغمه حاصل از حرکت افلاک میدانند اما اخوان الصفا این نظریه را بسط دادند ایشان بحث را از موسیقی به اصل زیبایی تعمیم داده اند و هویت زیبایی را به عبارت فرنگی هارمونی موجود در آن میدانند.
مولانا که دلداده موسیقی است همه زیبایی های جهان را در موسیقی میبیند و لمس می کند و تفاوتی نمیکند که چه امری باعث این یادآوری لذت آور شده باشد.