چکیده:
در این مقاله برساخت معنایی پیامدهای فرهنگی کمآبی و خشکسالی زایندهرود با تأکید بر هویت فرهنگی از طریق تجربهزیسته شهروندان اصفهانی مورد بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش مطالعهی حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی و نحوهی نمونهگیری مبتنی بر نمونه گیری هدفمند از نوع متجانس بوده است. بر این اساس 32 نفر از شهروندان زن و مرد اصفهانی در محدوده سنی 30 تا 65 سال انتخاب شدند و در طول مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته، تجربه زیسته خود راجع به کمآبی و خشکسالی زایندهرود را به طور کامل بیان کردند. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل مضمون و جهت تعیین اعتبار یافتهها از معیارهای قابلیت اعتبار، قابلیت اطمینان و مطابقت با عینیتداشتن، استفاده شد. یافتههای این پژوهش در قالب 7 مقوله فراگیر دستهبندی شد که حاصل استخراج و مفهومبندی اطلاعات در 61 مقوله پایه، 20 مقوله سازماندهنده و 7 مقوله زیر فراگیر است. مقوله های فراگیر به عنوان پیامدهای فرهنگی کمآبی و خشکسالی زاینده رود با تأکید بر هویت فرهنگی شهروندان عبارتند از: دگرگونی درحافظه فرهنگی و تاریخی شهروندان اصفهانی(میراث معنوی، میراث مادی)،تقلیل و تغییر در محتوای آثار هنری(عکاسی، نقاشی، موسیقی، فیلم) و ادبی(نوشتاری، گفتاری) شهر اصفهان، جغرافیای فرهنگی(تغییر نگرش شهروندان نسبت به زیست بوم فرهنگیشان)، پررنگ شدن حس نوستالژیک، کاهش درهمتنیدگی فرهنگی فضای شهری و تغییر در نظام ارزشها و باورهای شهروندان. در مجموع یافتهها بیانگر آن است که کمآبی و خشکسالی زاینده رود، هویت فرهنگی شهروندان را تحت تأثیر قرار داده است؛ شهروندان خشکسالی و کمآبی را علت اساسی تخریب تمدن و زیستبوم فرهنگی شهر تاریخی اصفهان قلمداد نموده و بر این باورند که عنصر آب در این شهر نقش مهمی در ایجاد و ارتقاء هویت فرهنگیشان دارد و میتوانند در ارتقاء کیفیت کالبدی شهر و هویت شهری نیز اثربخش باشد.
خلاصه ماشینی:
پیشینه تحقیق مرور تحقیقات مرتبط با هویت و محیط زیست نشان میدهد که در ایران هیچ گونه تحقیق کاملا مرتبط و مستقیمی که احساس تعلق و هویت فرهنگی شهروندان در قبال محیط زیست را بررسی کرده باشد، وجود ندارد، این در حالی است که ادبیات نظری و پژوهشی وسیعی در زمینه مسائل خشکسالی از جمله علل و اثرات زیست محیطی و اقتصادی خشکسالی و کم آبی در کشور وجود دارد، اما در معدودی از تحقیقات ، رابطه هویت شهری ، فضای شهری و عناصر طبیعی (با تأکید بر عنصر آب ) مورد مطالعه قرار گرفته است که عمدتا با رویکرد اثباتی و کمی گرا صورت گرفته و از نقطه نظر بیرونی ٣ انجام شده اند، برای مثال یافته های تحقیقرحیمیون (١٣٩٠) با عنوان «هویت بخشی به شهر از طریق بهره گیری از عناصر طبیعی، نمونه موردی شهر همدان » حاکی از آن بود که که عناصر ١ منظور از شرایط میانجی، زمینه ساختاری گسترده ای هستندکه پدیده (مقوله ) درآن رخ می دهد و بر چگونگی واکنش نشان دادن به آن یا پیامدهای آن مؤثر است (استراس و کوربین ،١٣٨٥).