چکیده:
در عصر حاضر، رایج ترین پارادایمهای عدالت، عدالت سزا دهنده و عدالت ترمیمی
است.تقابل این دو پارادایم، جدیترین چالش موجود نظامهای عدالت کیفری در
دنیاست.عدالت در قلمروی حقوق کیفری، چگونه محقق میشود؟راه مبارزه با بزه و جلوگیری
از تکرار آن چیست؟کیفرها چگونه باید باشند؟به طور سنتی عدهای عدالت را در مفهوم
سزادهی جستجو میکنند، آنان بزهکار را مستحق کیفر متناسب با شدت بزه
میدانند.اما اندیشههای نوین عدالت کیفری به دنبال یافتن افقهای تازه است.جنبش
عدالت ترمیمی در این راستا آغاز گردید و رفتهرفته یه وسیله فرآیندهای متعدد و
متنوعی در جهان معاصر گسترش یافت.این مقاله، تقابل دو دیدگاه عدالت سزا دهنده و
عدالت ترمیمی را ترسیم مینماید.بحثی مختصر از پیشینه تاریخی عدالت ترمیمی نیز مکمل
بحث خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"چگونه میتوان این تناقضات را حل کرد؟آیا اصول اخلاقی برتر از قانون وجود ندارد؟در جرایم سیاسی -که انگیزه ارتکاب، شرافتمندانه است و قانونگذار حمایت از اینگونه مرتکبان را مورد توجه قرار داده-و یا در موارد ارتکاب بزه به علت نیاز مانند سرقت از روی فقر، چه باید کرد؟و به عبارت دیگر آیا در اندیشههای کانت انگیزه از جایگاه خاص برخوردار است یا خیر؟در پاسخ باید گفت:قصد ملاک اصلی است و انگیزه هیچگونه جایگاهی در عدالت سزادهنده ندارد.
کلاسن در این باره مینویسد:«عدالت ترمیمی ترجیح میدهد پاسخ و واکنش به بزه در اولین لحظه ممکن انجام شود و این پاسخ، با حداکثر میزان همکاری داوطلبانه و کمترین میزان اعمال فشار صورت گیرد، چرا که بهبود و یادگیری جدید فرآیندهای داوطلبانه و جمعی هستند»( 4P,nessalC ) اصل 7 اصول پایه مقرر میدارد:«فرآیندهای عدالت ترمیمی را تنها در مکانی میتوان استفاده کرد که شواهد کافی در متهم کردن بزهکار وجود دارد و بزهدیده و بزهکار میبایست در هر برهه از فرآیند به توافق برسند.
(آیا بزهکار مرتکب بزه شده است؟) گفتگو و مذاکره هنجاری روابط خصمانه و فرآیندهای هنجاری جبران به عنوان وسیله ای برای ترمیم هر دو طرف (با) هدف آشتی/ ترمیم تحمیل درد و رنج به منظور کیفر و ارعاب (یا) پیشگیری (از بزه) عدالت به صورت روابط صحیح تعریف می شود: عدالت بر اساس نتایج به دست آمده مورد قضاوت قرار می گیرد."