چکیده:
هدف پژوهش حاضر، بررسی روابط بین متغیرهای باورهای معرفت شناختی و انگیزشی ( خودکارآمدی تحصیلی و اهداف پیشرفت) با یکدیگر و نیز نقش آنها بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی ( راهبردهای شناختی و فراشناختی) دانشجویان دانشگاه پیام نور در قالب مدل علّی و به روش تحلیل مسیر میباشد. به منظور آزمون سوالات پژوهش، نمونهای 600 نفری از دانشجویان مراکز دانشگاه پیام نور، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و روش نمونهگیری طبقهای، به صورت تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه خودگزارشی متشکل از مقیاس باورهای معرفت شناختی (Schommer, 1990)، مقیاس اهداف پیشرفت (Middleton & Midgley, 1997)، مقیاس خودکارآمدی تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (Pintrich & De Groot, 1990) پاسخ دادند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مدل علّی مفروض پس از اصلاح از برازش مناسبی برخوردار بوده و متغیرهای پژوهش در مجموع و به ترتیب، 29 و 35 درصد از کل واریانس راهبردهای شناختی و فراشناختی را تبیین نمودند. به طور کلی، نتایج پژوهش نشان داد که باورهای معرفت شناختی علاوه بر تاثیر مستقیم، به واسطه اهداف پیشرفت و خودکارآمدی تحصیلی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی ( راهبردهای یادگیری شناختی و فراشناختی) دانشجویان، تاثیر غیرمستقیمی نیز دارند. لذا، ضروری است که زمینه لازم جهت ارتقاء این باورها از طریق غنیتر کردن محیط زندگی و فضای یادگیری و آموزش فراهم شود.
خلاصه ماشینی:
همچنین ، پژوهش ها نشان داده اند که بین باورهای معرفت شناختی سطح بالا و متغیرهای خودکارآمدی (٢٠٠٨ ,Phan)، راهبردهای فراشناختی ( ,Cano ٢٠٠٤ ,Schommer-Aikins ;٢٠٠٥ ,Stromso &Braten ;٢٠٠٥) و راهبردهای پردازش عمیق اطلاعات (٢٠٠٥ ,Cano ;٢٠١٠ ,Topcu &Yilmaz-Tuzun ) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
مویس و فرانکو (٢٠٠٩ ,Franco &Muis ) نیز 1 Fixed ability در پژوهش های خود بر نقش واسطه ای جهت گیری اهداف یادگیری بین باورهای معرفت شناختی و سایر متغیرها اشاره داشته اند به عنوان یک مربی تعلیم و تربیت ، ممکن است از خـود بپرسـیم کـه چـرا برخـی از فراگیران نسبت به سایرین در مطالعه و یادگیری شان سخت تر کار میکننـد؟ بـرای مثـال ، چرا بعضی از فراگیران مواد درسی خود را به خوبی مطالعه میکننـد، در حالیکه دیگران کتاب های درسی خود را هرگز باز نمیکنند؟ چرا بعـضی از فراگیران از راهبردهای یادگیری سطحی، مانند حفظ طوطی وار مطالب استفاده میکنند، درحالیکـه دیگـران از راهبردهای یادگیری پیچیده تر، مانند بسط و گسترش معنایی و خودتنظیمی استفاده میکنند؟ همچنین ، چـرا بعضی از فراگیران از دیگران درخواست کمک میکنند، درحالیکـه سـایرین ایـن کـار را انجـام نمیدهند؟ پاسخ به این سؤال ها، به مقدار زیادی به انگیزش ١ فراگیران جهت استفاده از « راهبردهای یادگیری خود تنظیمی» و پیامدهای آن بـستگی دارد.
همچنین ، نتایج تحقیق براتن و استرامسو ( & Braten ٢٠٠٥ ,Stromso) حاکی از آن است که بین باورهای معرفت شناختی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.