چکیده:
یکی از موضوعاتی که همواره ذهن حافظ پژوهان را به خود مشغول کرده است، دیدگاه خواجه در موضوع جبر و اختیار است. جماعت قابل اعتنایی مدعیاند که خواجه در اعتقادات بسان قاطبهی اهالی فارس در آن روزگار، و از مذهب جبر پیروی میکند. برخی او را اشعری میانه، عده ای او را اختیاراندیش و جماعت کمشماری نیز صاحب نگاه امر بین الأمرینی میشناسند. در این پژوهش، همت آن است که با روش توصیفی و تحلیلی و استخراج مبانی فکری خواجه در حوزهی هستیشناسی، انسانشناسی و فرجامشناسی و با بهرهبرداری از مفاهیم و قرائن و مصرّحات موجود در شعر خواجه، دیدگاه او را در موضوع جبر و اختیار، فراچنگ آوریم. فرجام پژوهش پیشرو، موضع خواجه را در مسألهی جبر و اختیار، موافق مشرب امامیه میداند و بر نگاه «امر بین الامرینی» و عقلگرایی اعتدالی او تأکید میورزد.
خلاصه ماشینی:
"نقد و بررسی این دیدگاه هر چند در توجیه ابیاتی که دستاویزی برای جبراندیشی حافظ به شمار میرود اندکی موفق عمل کرده است؛ اما جامعنگر نیست؛ چون: اولا؛ در این دیدگاه دقیقا مشخص نشده که اختیاراندیشی خواجه از نوع تفویضی است یا امر بین الامرینی و خواجه را باید عقل گرای افراطی از نوع معتزلی اش دانست یا عقل گرای اعتدالی از نوع امامیاش؟ ثانیا؛ احالهی عموم ابیات موهم جبریگری خواجه به جبر تکوینی نیز خطای بزرگی است و با بسیاری از ابیاتی که مربوط به حوزهی اعمال اختیاری انسان است سر سازگاری ندارد: حافظ به خود نپوشید این خرقهی می آلود ای شیـخ پـاکـدامـن مــعـذور دار مـا را (حافظ، 1388: 5) البته صاحب این دیدگاه برخی ابیات اینگونه را مربوط به زمانهایی میداند که سایهی یأس، بر روح و جان خواجه سایه افکنده بود؛ اما این توجیه، ناتمام است؛ زیرا حافظ شیرازی به شهادت اشعارش برای سختترین شرایط زندگی نیز، نسخهی نجاتبخش معرفی میکند: حافـظا در کنـج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور (همان: 255) علاوه برآنکه نگاه متعالی خواجه به انسان، چنانکه پیش از این بدان اشارهشد، با چنین توجیهاتی سازگار نمیافتد."