چکیده:
در این نوشتار نخست توضیح مختصری دربارة روابط بین فردی و ویژگیهای حاکم بر آنها و تاثیری که بر زبان دارند، داده میشود؛ سپس گفتارهای دیوانگان با توجه به رابطه آنان با مخاطب در دو بخش مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش اول با ذکر حکایاتی بیان میشود که چگونه دیوانگان در گفتگو با حاکمان نسبت به رعایت شرایطی که لازمه تعامل با آنهاست ، بیاعتنا هستند. گفتارهای آنان به دلیل اینکه هیچ گونه تناسب و سنخیتی با پایگاه اجتماعی ١١٩ حاکمان ندارد، نوعی «سلب ارزش » و «قدرت زدایی» از پادشاهان و صاحبان قدرت به شمار میرود. در بخش دوم سخنان بیباکانه دیوانگان با خداوند، که «زبان مستقل » و «نشانه هویت و شخصیت » آنها به شمار میرود و بر رابطه نزدیک و دوستانه آنها با خداوند دلالت دارد، مورد مطالعه قرار میگیرد. بنابراین زبان خاص دیوانگان در گفتگو با مخاطب بویژه گفتارهای دوستانه آنها با خداوند کاملا با شخصیت و عنوانی که دارند، در تناسب است .
خلاصه ماشینی:
"در نتیجه همان طور که بوبر در زندگی با حیثیات روحانی قائل به خلق زبان است (بوبر، ١٣٨٠: ١٥٢) در رابطۀ دیوانگان با خداوند نیز زبانی مستقل ایجاد شده است که در نظر دیگران گستاخانه و بیادبانه جلوه میکند، اما برای آنها و خدا دوستانه و صمیمی است ؛ چون «در اظهارات این دیوانگان اغلب عشق به خدا به عنوان عامل اصلی به چشم میخورد» (ریتر، ١٣٧٤، ج ١: ٢٤٨).
رابطۀ دیوانگان با خدا از نوع رابطۀ همپایگی است که در آن شوخی، مزاح و طنز مایه های زبان ارتباطی به شمار میرود؛ زیرا بین آنها و خدا واسطه ای زایل شده است که باعث ایجاد فاصله و محدودیت رابطه و مقیدبودن زبان و گفتار میشود: واسطه این قوم را برخاستست قول ایشان لاجرم بس راستست چون نمیبینند غیری جز مجاز جمله زو شنوند و زو گویند باز (مصیبت نامه ، ٣١٠) گستاخی دیوانگان با خدا نه تنها مذموم و بیادبی نیست ، بلکه نشانۀ وابستگی و پیوستگی آنها به خداست و بر نزدیکی رابطه دلالت میکند؛ چنین سخنانی حاکی از نبود فاصله بین آنهاست ؛ زیرا «فاصله ای که عاقلان میان خود و خدا احساس میکنند، دیوانه نمیکند و همین احساس نزدیکی است که عطار از آن به عشق تعبیر میکند» (پورنامداریان ، ١٣٨٢: ١٣)."