چکیده:
ﻋﺮﻓﺎن ﻃﺮﯾﻘﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ در ﻧﺰد آن دﺳﺘﻪ از ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮان اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﻼف اﻫﻞ ﺑﺮﻫﺎن در ﮐﺸﻒ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺮ ذوق و اﺷﺮاق ﺑﯿﺸﺘﺮ اﻋﺘﻤﺎد دارﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ و اﺳﺘﺪﻻل و در واﻗﻊ ﻣﻌﺠﻮﻧﯽ ﺷﮕﻔﺖ اﻧﮕﯿﺰ از ﻣﮑﺘﺒﻬﺎی ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺟﻬﺎن اﺳﺖ. ﻋﺮﻓﺎن در ﻗﺮن ﻫﻔﺘﻢ وﺑﺎ ﻇﻬﻮر اﺑﻦ ﻋﺮﺑﯽ و دﯾﮕﺮ ﻋﺮﻓﺎی ﻧﺎﻣﺪار ﺑﻪ اوج ﺧﻮد رﺳﯿﺪ. اﺑﻦ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺎ ﺗﻼﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺮد ﻋﺮﻓﺎن را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﯾﮏ ﻋﻠﻢ درآورد ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﻠﻢ ﻋﺮﻓﺎن در ﺧﺎﻧﻘﺎه ﻫﺎ و ﭘﺮورﺷﮕﺎه ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻮن ﻣﺪارس ﺗﺪرﯾﺲ ﮔﺮدد. او ﺑﺎ ﺧﻠﻖ آﺛﺎرﺑﺴﯿﺎر ﺑﻨﯿﺎد ﯾﮏ ﻧﻈﺎم ﻓﮑﺮی ﮐﺎﻣﻞ را ﺑﺮ اﺳﺎس ﺗﺠﺎرب ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ اﺳﺘﻮار ﺳﺎﺧﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﻣﺤﻮر ﺑﯿﻨﺸﻬﺎی ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم اﺳﺖ؛ ﺑﻄﻮرﯾﮑﻪ او را ﭘﺪر ﻋﺮﻓﺎن اﺳﻼﻣﯽ ﻣﯽداﻧﻨﺪ. وی ﻣﺒﺘﮑﺮ ﻋﺮﻓﺎن ﻧﻈﺮی اﺳﺖ؛ وﺣﺪت وﺟﻮد اﺳﺎس ﺗﻌﻠﯿﻤﺎت ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ اﺑﻦ ﻋﺮﺑﯽ را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽدﻫﺪ. اﺑﻦ ﻋﺮﺑﯽ اوﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ درﻋﺮﻓﺎن اﺳﻼﻣﯽ اﺻﻄﻼح اﻧﺴﺎن ﮐﺎﻣﻞ را وﺿﻊ ﮐﺮد.
خلاصه ماشینی:
"حقیقت محمدی را ارتباطی است با عالم و ارتباطی است با انسان و ارتباطی است با معرفت اهل عرفان ؛ از حیث ارتباطش با عالم ، مبدأ خلق عالم است ، زیرا او بیش از هر چیزی آفریده شده و هر چیزی از او آفریده شده ؛ و از حیث ارتباطش با انسان ، صورت کامل انسان است که در نفس خود جامع تمام حقایق وجود و خلاصه ، آدم حقیقی و حقیقت انسانیت است ؛ و از حیث ارتباطش با علوم باطن و معارف عارفان ، مصدر و منبع آن علوم و آن معارف است و مقصود ابن عربی از حقیقت محمدی، شخص محمد رسول الله (ص ) نیست که بعد از همه انبیاء در این عالم عنصری در عصری معین ظاهر گشته و رسالتش را به مردم رسانیده و سپس به عالم دیگر انتقال یافته است ، بلکه آن موجود ماوراء طبیعت و مفعولی ابداعی است که برابر با عقل اول ـ در اصطلاح حکما ـ و حقیقتی کلی است ، نه کلی طبیعی و منطقی که مفهومی بیش نداردو صرفا امری ذهنی است ، بلکه کلی «سعی» احاطی انبساطی عینی می باشد، یعنی دارای مرتبه نبوت و رسالت و ولایت کلیه است ، از حیث مرتبه نبوت و رسالتش در ادوار و اعصار متمادی به صورت رسولان و انبیاء ـ از آدم گرفته تا خاتم ـ ظاهر گردیده و با ظهور شخص محمد عربی که اکمل و افضل انبیاء و رسل و خاتم ایشان است و شریعتش ناسخ تمام شرایع می باشد انقطاع و خاتمه پذیرفته است ؛ بنابراین تمام انبیاء از آدم تا عیسی (ع )، مظاهر آن حقیقت و نواب و ورثه او هستند (قیصری، ١٣٨٧، صص ٥٦-٥٥)."