چکیده:
آگاهی از ملاک یک حکم به ما فرصت میدهد که همگام با وسعت محدودۀ ملاک، دایرۀ شمول حکم را کوچک یا بزرگ کنیم. حرمت صورتگری با صرف نظر از قیود، از مسلّمات فقه مذاهب اسلامی است؛ ولی با توجه به ویژگیهای موضوع این حکم در ظرف تشریع، احتمال میدهیم که تشریع حرمت، تحت تأثیر خصوصیات موضوع در آن زمان صورت پذیرفته باشد. پس کشف ملاک این حکم شاید در تعمیم آن نسبت به مصادیق امروزینش مؤثر باشد. ملاک این حکم از راه عقل دستیافتنی نیست، چون عمل صورتگری قبح ذاتی ندارد، ولی شاید از راه بررسی ادلۀ لفظی به علت آن دست پیدا کنیم. این مقاله با این پیشفرض به بررسی نصوص مسئله اختصاص دارد و با تجمیع قراین به این نتیجه دست یافته که این حکم فقط برای پیشگیری از ادامه و توسعۀ شرک و بتپرستی تشریع شده است.
Awareness of a sentence cause is important to define the exact extent of sentence liability and its cause، simultaneously. Prohibition of sculpture without considering its constraints، is an undoubted Islamic law (sharia) in all Islamic schools. However، considering the features of this rule in legislation point of view، Sculpture prohibition was probably legislated under its foretime conditions. Therefore، discovery of the cause of this law can be effective in generalization of the law for current era. As Sculpture has not natural enormity، the basis of this law cannot be established cognitively. However it is possible to capture the cause of this law using verbal reasoning. Assuming this method، in this paper، it has been discussed that prohibition of sculpture law was only legislated in order to stall the spread of polytheism (shirk) and Idolatry
خلاصه ماشینی:
بحث از مطالبی مثل حکم نگـاه کـردن بـه نقاشی و مجسمه (نجفـی ، ١٣٧٣، ج ٢٢: ٤٤)، حکـم نگهـداری (عـاملی ، بـی تـا، ج ٤: ٤٩؛ نجفی ، ١٣٧٣، ج ٢٢: ٤٤؛ خویی ، ١٤١٧، ج ١: ٢٣٤) و خریـد و فـروش مجسـمه (عـاملی ، بی تا، ج ٤: ٤٩؛ نجفی ، ١٣٧٣، ج ٢٢: ٤٤؛ خویی ، ١٤١٧، ج ١: ٢٤٠) و حکم نشسـتن روی فرشی که صورتی بر آن نقش شده (عاملی ، بی تا، ج ٤: ٤٩) همه نشان از این دارنـد کـه در اصل حرمت صورتگری ، هیچ شبهه ای وجود ندارد.
فقها از این سخن شریف استفاده کرده اند که قضاوت در حال گرسنگی مکروه است و آنگاه کراهت را به همة حالت هایی که موجب اشتغال نفس هستند و آستانة دقت انسان را تنزل می دهند، تعمیم داده انـد کـه از آن جملـه انـد: «سـیری مفـرط ، عطش ، بیماری ، درد، بیم ، شادی و اندوه شدید، خواب آلودگی ، رنجش و دلتنگـی ، نیـاز بـه قضای حاجت و حضور غذایی که انسان به آن میل زیاد دارد و امثال آن هر چیزی که نفس را مشغول کند؛ چون ظاهر این دستور که خوردن پیش از قضاوت را توصیه مـی کنـد، ایـن است که قاضی آرامش داشته و بتواند دقت کنـد» (مجلسـی ، ١٤٠٦، ج ٦: ٥٦؛ مشـابه ایـن تعمیم را بنگرید در محقق حلی ، ١٤٠٩، ج ٤: ٨٦٦؛ شهید ثانی ، ١٤١٤، ج ١٣: ٣٨٠؛ نجفـی ، ١٣٣٧، ج ٤٠: ٨١).
بـر ایـن اسـاس موضوع سخن در این روایات نیز صورت و تمثالی است که برای عبادت ساخته مـی شـود.