چکیده:
طراحی هوشمند به عنوان یک جنبش اجتماعی با انتقادهای فیلیپ جانسون به طبیعتگرایی و داروینیسم و همراهی او با افرادی همچون مایر، دمبسکی و بیهی و حمایت فیلسوفانی همچون پلنتینگا، مورلند و کریگ در دهه آخر قرن بیستم شکل گرفت. در نگاه آنان طراحی هوشمند یک برنامه پژوهش علمی با مشارکت دانشگاهیان است که نشان خواهد داد بر عالم یک طراحی هوشمند حاکم است. سوبر به عنوان یکی از منتقدان طراحی هوشمند معتقد است که طرفداران ایده طراحی هوشمند گرفتار تطبیقهای ناقص در مورد پدیدهها هستند. از نظر او طراحی هوشمند شرط آزمونپذیری را ندارد و در نتیجه قابل ورود به عرصه علمی و تحقیقاتی نیست. در این مقاله نشان داده شده که اولا تصویر او از آزمونپذیری کامل نیست. ثانیا طراحی هوشمند، میتواند، با ملاحظاتی، همان معیار سوبر را نیز تامین کند. اساس اشکال او ناشی از تصور نادرستی است که از وجود یک طراح هوشمند فراطبیعی دارد. نقد نخست این مقاله را میتوان، علاوه بر یک تقریر قیاسی معتبر از کبرای برهان نظم، انتقادی بر طبیعتگرایی روششناختی نیز در نظر گرفت.
خلاصه ماشینی:
"از طرف دیگر، هیچ فرضیه ای در علم به صورت منفرد نمی تواند گزاره ای مشاهدتی را تولید کند و نیاز به فرض های کمکی خواهد بود (آموزه دوئم ) و از آنجا که ما هیچ شاهد مستقلی که نشان دهد کدام فرض های کمکی دربارٔە اهداف و تواناییهای طراح هوشمند طبیعت درست هستند در اختیار نداریم ، فرضیۀ طراحی هوشمند قابلیت آزمون پذیری ندارد (فرض های کمکی مستقل برای آن در اختیار نیست ).
اگر S عملگری باشد که شگفتی ما را دربارٔە چیزی نشان می دهد (ما باید شگفت زده باشیم که ) و F خاصیت بنیادین جهان ما (خاصیتی بنیادین از جهان است ) و T سازگاری جهان با وجود ما باشد (ریزتنظیم است برای وجود ما) و نهایتا O امر مشاهده شدٔە هم رویدادها و ریزتنظیمیهای جهان باشد (به وسیلۀ ما مشاهده شده است )، آنگاه گزاره های (۳) و (۴) به صورت زیر در قالب نمادها درمیآیند که به هیچ عنوان با یکدیگر معادل نیستند: (رجوع شود به تصویر صفحه) کریگ ، بر همین اساس ، پیشنهاد می دهد که اصل انسان مدارانه به این صورت اصلاح شود: «ما باید از مشاهدٔە خواص پایۀ جهانی که در جهت وجودمان در نهایت دقت تنظیم شده است و با وجودمان سازگار است در شگفت باشیم » (١٩٨٨ Craig)."